نخستین جلسه سلسلهنشستهای کارگاهی «نظریهها و روشها» در دوشنبه ۹ مهر ۱۳۹۷، با سخنرانی دکتر محمد سمیعی، مدیرگروه مطالعات ایران، با عنوان «مرز میان علم و شبهعلم» در تالار حنانه دانشکده مطالعات جهان برگزار شد.

دکتر روحالله حسینی، مدیر مؤسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا، در آغاز نشست، با بیان این مطلب که این سلسلهنشستها را مؤسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا با همکاری انجمن ایرانی مطالعات جهان، و معاونت آموزش و پژوهش دانشکده مطالعات جهان، در فصل نخست و در دوازده جلسه، در نیمسال اول ۹۸-۱۳۹۷، هر دوشنبه ساعت ۱۳ تا ۱۵ برگزار خواهد کرد، این نشستها را به عنوان مکملی برای دروس روش تحقیق و سمینار دانشجویان معرفی کرد و با اشاره به شرح و بیان فلسفه، آداب و اصول و قواعد علمی در این نشستها توسط اساتید، شرکت در آن را بهدلیل تأثیر بر شکلگیری آداب علمی نزد دانشجویان در دانشگاه و در ساحت علم و پژوهش ضروری دانست. دکتر حسینی با اشاره به خبری در رسانههای اجتماعی که از ورود ۴.۵۰۰.۰۰۰ دانشجو در سال تحصیلی جدید در کشور و رشد ۲۷ درصدی این آمار در چهار دهه اخیر حکایت میکرد، به سؤال اصلی نگارنده آن مطلب مبنی بر تناقض میان این آمار و رشد نابسامانیها اشاره کرد، و یکی از دلایل اساسی آن را رشد شبهدکترها، شبهدانشجوها، و پدیده شبهعلم دانست و با بیان این مقدمه نشست را به دکتر سمیعی سپرد.
دکتر سمیعی سخنرانی خود را در چهار بخش تنظیم کرد: بیان مقدمه، بیان نظریه (با تمرکز بر نظریههای پوپر)، معرفی روشهای علمی، و تعیین مرز علم از شبهعلم در علوم انسانی.

مدیرگروه مطالعات ایران، در مقدمه تشخیص علم و شبهعلم را امری دشوار نامید. از سویی افزود هر غیرعلمی شبهعلم نیست و به ذکر نمونه پرداخت؛ برای مثال، ستارهشناسی یا معادل عربی آن نجوم (astronomy) علم است، اما طالعبینی یا معادل عربی آن تنجیم (astrology) علم نیست؛ یا پزشکی علم است اما سوجوک علم نیست و قابلاتکای علمی نیست. همچنین، دین نه شبهعلم است و نه علم، بلکه باوری دینی است. او با بیان این مطلب که تشخیص این مرزها اهمیت بسیار دارد، به بیان تحلیل عینی (آبجکتیو) در مقابل تحلیل ذهنی (سابجکتیو) و تحلیل علمی در برابر تحلیل ایدئولوژیک پرداخت.
دکتر سمیعی در بیان راههای دسترسی انسان به واقعیت به دو مکتب مهم اشاره کرد.
- نظریه تصویر ذهنی (picture theory). ذهن همچون آینه عمل میکند و تمام واقعیتها را در خود جای میدهد. وی انتقاد به نادقیقبودن این مکتب را وارد دانست، زیرا محدودیت حواس انسان درک را محدود میکند.
- نظریه چشمانداز. ذهن خلاقانه تصاویری ذهنی برای واقعیت میسازد که بر پایه چارچوب ذهنی و اطلاعات دریافتی ذهن شکل میگیرد.
وی با بیان این مطلب که این پیچیدگی در تشخیص علم و شبهعلم در علوم اجتماعی و علوم انسانی بیش از سایر علوم است، در بخش دوم سخنرانی خود برای تشخیص و تمیز علم از شبهعلم به معرفی فلسفه سه جهان پوپر پرداخت که عبارت است از جهان نخست، موجودات فیزیکی (هر آنچه در فیزیک مورد مطالعه است)؛ جهان دوم، روان آدمی (شامل احساسات درونی و اعتقادات و وجدانیات) ؛ و جهان سوم، مفاهیم قابلانتقال به دیگران (زبان و آثار هنری و نظریههای علمی). جهان ۱ و ۲ و نیز جهان ۲ و ۳ با هم در ارتباط است، ولی جهان ۱ و ۳ فقط از طریق جهان ۲ به هم مرتبط میشود. پوپر ضمن تمایز قائلشدن میان این سه جهان، علم را تنها در جهان سوم ممکن میداند.

وی در ادامه، به بیان دو روش علمی پرداخت: قیاس (deduction)، حرکت از کل به جزء؛ و استقرا (induction) حرکت از جزء و کل. هیوم به روایی روش استقرا نقد زیر را وارد میداند:
- نمیتوان فقط بر اساس سلسلهمشاهدات به قانون علمی رسید؛ بهعبارتی، تکرار مشاهده قانون علمی پدید نمیآورد.
- در عمل، همه علوم از قوانین علمی استفاده میکنند.
- بر پایه اصالت تجربه، فقط با مشاهده، قوانین علمی رد یا پذیرفته میشود.
پوپر این نقد را رد میکند، زیرا نخست اینکه این سه گزاره هیچ تعارضی با هم ندارند، زیرا همه قوانین پذیرفتهشده در علوم، ظنی (tentative) و همواره منتظر قوانین جدیدتری است تا آن را تکمیل کند و جایگزین آن شود؛ دوم، اصالت تجربه همچنان معتبر است، زیرا مشاهده هر قدر نیز که تکرار شود، چیزی را به اثبات نمیرساند، در حالی که تجربه ناموفق قانونی را ابطال میکند. بهعبارتی، تجربه توانایی اثبات ندارد، بلکه توانایی ابطلال دارد. لذا، روش علمی مبتنی بر تجربه، بر پایه روش قیاس استوار است.
بر این پایه، الگوی پوپر در علم عبارت است از
P۱ TS EE P۲
از بیان مسئله آغاز میکنیم، به راهحلهای ظنی و پیشنهادی میرسیم، با انواع آزمونهای تجربی اشتباهها را بر طرف میکنیم، و در نهایت به مسئله جدیدی میرسیم و این روند دوباره تکرار میشود.
پوپر که مخالف اثباتگرایان (positivism) است معتقد است نمیتوان چیزی را اثبات کرد. دکتر سمیعی افزود از همین روست که در پایاننامهها هرگز بهدنبال اثبات نیستیم، بلکه از عباراتی مثل، «نشان میدهد» استفاده میکنیم.
سخنران در ادامه وارد بحث ملاکهای تشخیص علم از شبهعلم شد و سه ملاک را برشمرد:
- اثباتگرایان منطقی: تجربهپذیری (empirical verifiability)
- توماس کوهن: حل معما بر اساس علم مقبول (puzzle solving)
- کارل پوپر: ابطالپذیری (falsifiability).
دکتر سمیعی سه مصداق جنجالی برای شبهعلم برشمرد:
- روانکاوی (psychoanalysis) مانند نظریات فروید که نمیتوان آن را رد کرد.
- تحلیل ایدئولوژیکی (ideology)، که از پیوند یک ایده مرکزی و منطق ساده، موتوری تحلیلی پدیدار میشود. این ایده مرکزی ممکن است از علم یا مذهب گرفته شده باشد. با ابزار تحلیلی برای همه مسائل دنیا راهحل ارائه میشود، ولی هرگز محک تجربه و ابطال ندارد.
- تحلیلهای ذهنی (subjective) مانند تحلیل گفتمان (discourse analysis)، که تحلیلی برای متون رسانهای و سیاسی است.
دکتر سمیعی سخن پایانی خود را به پاسخ به این سؤال اختصاص داد که «آیا مرز علم و شبهعلم در علوم انسانی و علوم اجتماعی با علوم طبیعی متفاوت است؟» وی در پاسخ به این سؤال به ذکر مواردی پرداخت که بر پایه آن علوم انسانی را عینی نمیدانند، از جمله: پیچیدگی بیشتر؛ تکرارناپذیری؛ تمرکز بر معنا، به جای تمرکز بر رابطه علّی و معلولی؛ عینی (objective) نبودن و ذهنی (subjective) بودن تحلیلها چون تحلیلگران خود انساناند؛ سروکارداشتن با انسان با اراده و با حس تعمّد (intentionality).
پوپر تمامی این موارد را رد میکند و معتقد است علم اگر علم باشد، باید قدرت پیشبینی و تحلیل عینی داشته باشد. پوپر تنها مورد آخر را میپذیرد اما معتقد است که قابلکنترل است. وی برای غلبه بر آن به اصل عقلانیت متوسل میشود. الگوی پوپر برای تحقیق در علوم اجتماعی و انسانی منطق یا تحلیل موقعیت است (situational logic/analysis). از نظر وی در علوم انسانی و اجتماعی نیز تحلیلی عینی از نوع تحلیلهای علوم دیگر در «جهان سوم پوپر» امکانپذیر است.
در خاتمه نشست، پرسش و پاسخ برگزار شد.
آلبوم عکس های این کارگاه