انجمن ایرانی مطالعات جهان- اخبار انجمن 7
یازدهمین جلسه از سلسله سخنرانی های فرهنگ ایرانی با موضوع «علم در ایران» برگزار شد

بازیابی تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1397/8/30 | 

یازدهمین نشست از سلسله‌نشست‌های فرهنگ ایرانی، با سخنرانی دکتر غلامعلی حدادعادل با عنوان «علم در ایران» در روز سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷ در تالار ملل دانشکده مطالعات جهان در جمع اساتید، دانشجویان و فرهیختگان برگزار شد.

دکتر حدادعادل از پاییز ۱۳۸۹ سلسه‌نشست‌هایی را با موضوع فرهنگ ایرانی در دانشکده مطالعات جهان آغاز کرد. وی ضمن معرفی معنای فرهنگ در نشستی مجزا، دوازده نشست را به این موضوع اختصاص داد. ده نشست با عناوین زیر در این هشت سال در دانشکده مطالعات جهان برگزار شده است: سفره ایرانی، قنات ایرانی، فرش ایرانی، ورزش در ایران، زبان‌شناسی در ایران، کتاب در ایران، بازار ایران، عاشورا، فرهنگ ایران و تأثیر آن در شبه‌قاره هند، و نوروز ایرانی. نشست یازدهم با عنوان «علم در ایران» موضوع سخنرانی این نشست بود. نشست دوازدهم و آخرین نشست از این سلسله‌نشست‌ها نیز با عنوان «رَبع رشیدی» به‌زودی برگزار خواهد شد.

دکتر سعیدرضا عاملی، رئیس دانشکده مطالعات جهان، ضمن تشکر از دکتر حدادعادل که همواره با مجموعه‌ای از اندیشه‌های عمیق و دقیق و جزیی سخنرانی‌ها را دنبال می‌کنند، و مطالب ایشان حکایت از کار استادانه و معلمی دارد، اشراف ایشان به ابعاد مختلف موضوع علم در ایران را ستود که برخواسته از تجربه چند رشته‌ای ایشان در علوم پایه (فیزیک)، فلسفه و الهیات و زبان و ادبیات فارسی است و افزود دکتر حدادعادل مباحث را محققانه به پیش می‌برند. به بیان دکتر عاملی، علم خاستگاه و جغرافیا دارد، در پیوند با دین عمق و چشم‌اندازهای بزرگ می‌یابد و برداشت‌های عمیقی را ایجاد می‌کند، با این حال علم همچون دین ماهیت جهانی دارد و دارایی جهانی محسوب می‌شود و وقتی تبدیل به دانش می‌شود، تمامی سرزمین‌ها، اندیشه‌ها و تمامی پیروان ادیان‌ مختلف از آن بهره‌مند می‌شوند و همه باید به این دارایی بزرگ توجه داشته باشیم. به بیان ایشان، تمایزها در تعارض‌ها شکل می‌گیرد و به این خاطر است که در تمدن‌شناسی به هویت و خاستگاه علم توجه می‌شود.

دکتر مهدی آهویی، استادیار گروه مطالعات ایران دانشکده مطالعات جهان، ضمن خیرمقدم به دکتر حدادعادل، ایشان را فردی فرهیخته و صاحب اندیشه در فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی در کنار نقش برجسته ایشان در سیاست معرفی کرد که همواره علاقه خاصی به این دانشکده داشته و این دانشکده با حضور ایشان در دوره ریاست مجلس در سال ۱۳۸۷ افتتاح شده است. سپس، بیان کرد که سلسله سخنرانی‌های فرهنگ ایرانی طی هشت سال گذشته و در ده نشست انجام شده است که نشست یازدهم آن امروز در مورد «علم در ایران» است. وی ضمن معرفی این نشست‌ها و عناوین آن بیان داشت که نشست هفتم با عنوان «بازار ایران» هم‌زمان با افتتاح رشته مطالعات ایران در این دانشکده با حضور دکتر حدادعادل برگزار شد. این استاد رشته مطالعات ایران خبر از نشر این سلسله‌نشست‌ها در مجموعه‌ای با عنوان «فرهنگ ایرانی» داد. او فرهنگ ایرانی را همچون هر فرهنگ دیگری، تمایزدهنده محیط فرهنگی و جغرافیای ایران از دیگر محیط‌های فرهنگی نام برد که هرگز در حاشیه و انزوا نبوده است. فرهنگ و تمدن ایرانی نیز زاییده و محصول تعامل و ارتباط با سایر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها و ترویج‌دهنده تکثر و هم‌زیستی در میان اقوام، مذاهب و ملل گوناگون بوده است. این تمدن محصول انزوا و در خود فرورفتگی نبوده است، بلکه مردم ایران توانسته‌اند با هوشمندی از دستاوردهای مثبت سایر اقوام و ملل بهره‌مند شوند و آن‌ها را با علم، هنر و خلاقیت خود به‌گونه‌ای بپردازند که محصولی منحصربه‌فرد و متمایز به‌وجود آید. تمدن ایران از یونان و مغرب‌زمین در بستری بهره‌مند شد که اسلام برای تعقل و پویایی عقل انسان فراهم کرده بود تا دانشمندانی پیشتاز و نوآور را در حوزه عمل تقویت نماید که میدانی عظیم و افتخارآفرین برای تمدن بشری محسوب می‌شود. علم در تمدن ایران هیچ‌گاه ابزاری برای نابودی و سلطه و تسخیر دیگران نبوده است، بلکه مسیر صلح و هم‌زیستی و پیشرفت را برای همه ملت‌ها فراهم کرده است. به باور وی، علم در ایران همواره از دو خصیصه انسانی و اخلاقی‌بودن، و جهانگرایی بهره برده است. دکتر آهویی با ذکر این مقدمه سخنرانی را به دکتر حدادعادل سپرد.

دکتر حدادعادل ضمن ابراز خرسندی از اینکه توانسته در این نشست حلقه جدیدی را به زنجیره سخنرانی‌های فرهنگ ایرانی بیفزاید، بیان داشت که در این هشت سال از مساعدت و محبت دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، به‌ویژه دکتر عاملی بهره‌مند بوده و تشویق‌ها و پیگیری‌های ایشان کار را به ‌اینجا رسانده است.
دکتر حدادعادل سخنرانی خود را با ذکر دو ملاحظه مقدماتی (رابطه میان علم و فرهنگ، و تعیین محدوده زمانی و مکانی بحث)؛ چهار نکته (علوم در ایران اسلامی ادامه و تداوم‌یافته علوم پیشینیان؛ محدودکردن بحث به علم نجوم، شیمی، فیزیک، ریاضی و طب؛ عوامل و انگیزه‌های مؤثر در گسترش علم در ایران؛ سهم ایرانی‌ها در تمدن اسلامی و علوم اسلامی)؛ شرح علوم نجوم، شیمی، فیزیک، ریاضی و طب؛ گواه دیگر علم در ایران، وجود مؤسسات علمی؛ پاسخ به ادعای اروپاییان درباره علم در میان مسلمانان؛ و در آخر تفاوت عمده علم در تمدن ایرانی و اسلامی با دیگر تمدن‌ها ایراد کرد.
متن کامل سخنرانی ایشان به شرح زیر است:

دکتر حدادعادل در مقدمه نخست رابطه میان علم و فرهنگ را مطرح کرد. وی با تشبیه و تمثیل به تشریح این مطلب پرداخت و فرهنگ را با شخصیت فرد مقایسه کرد. به اعتقاد او، فرهنگ شخصیت جامعه است. فرهنگ برای یک ملت نظیر شخصیت برای فرد است. متناظر با عناصر و اجزایی که در شخصیت فرد مشاهده می‌شود، در مقیاس اجتماعی در فرهنگ‌ها دیده می‌شود؛ برای مثال، فرد حافظه دارد، جامعه تاریخ؛ فرد عادت دارد، جامعه سنت؛ فرد ادراک و آگاهی دارد، جامعه علم. جایگاه علم در فرهنگ مانند جایگاه ادراک و آگاهی در شخصیت فرد است. هیچ فرهنگی بدون علم نمی‌شود، همان‌طور که شخصیت هیچ فردی خالی از ادارک و آگاهی نیست. همان‌طور که هر چه آگاهی و ادراک بیشتر، شخصیت بالاتر است، هر چه علم در فرهنگی بالاتر باشد، آن فرهنگ غنی‌تر است.
این استاد فرهیخته مقدمه دوم خود را به تعیین محدوده زمانی و مکانی بحث اختصاص داد. بحث وی، به‌دلیل محدودیت وقت، متمرکز بر علم در ایران اسلامی تا قرن هفتم بود. به باور وی، جداکردن ایران از اسلام نه کار آسانی است و نه کار درستی. این تمایزهای ملیتی در قدیم به‌صورت امروز وجود نداشته است. وقتی می‌گوییم ایرانی، اسلامی هم هست و وقتی می‌گوییم اسلامی، ایرانی هم هست. ایران به‌عنوان بخش مهمی از تمدن اسلامی مورد نظر است. علم در ایران قبل از اسلام نیز وجود داشته است. ایرانیان صاحب تمدن کهن چند هزار ساله‌اند و هیچ تمدن نیرومندی بدون علم دوام نمی‌یابد. بناهای بزرگ، حجاری‌هایی که در دل کوه کنده شده است، آثار بزرگی مانند تخت‌جمشید، حکایت از علم و مهارت‌های فنی و مهندسی ایرانیان دارد. آثار علم پیش از اسلام بسیار اندک به‌دست ما رسیده است. دانشکده بزرگی در خوزستان امروز با نام دانشگاه جندی‌شاپور بوده است که قبل از اسلام دانشگاهی معتبر و پررونق بود و دانشمندانی از خارج از ایران در آن حضور داشته و تدریس می‌کرده‌‌اند. در کتابی درباره تمدن اسلامی، با عنوان الفهرست متعلق به ابن‌ندیم، که از تألیفات مهم مسلمانان محسوب می‌شود و به فارسی نیز ترجمه شده است، حکایتی آمده است دال بر وجود علم در ایران پیش از اسلام. ابن‌ندیم به قول ابومعشر بلخی، ریاضیدان و منجمی بزرگ، در کتاب اختلاف الزیجات می‌گوید: «پادشاهان ایران به‌اندازه‌ای به نگاهداری علوم و باقی‌ماندن آن بر روی زمین علاقه‌مندی داشتند که برای محفوظ‌ماندن آن‌ها از گزند آسیب زمانه و آفت‌های زمینی و آسمانی و زمینی، گنجینه کتاب‌ها را از سخت‌ترین و محکم‌ترین چیزی برگزیدند که تاب مقاومت با هر گونه پیش‌آمدی را داشته و پایداری و دوامش در برابر سیل و گردش زمانه زیاد بوده و عفونت و پوسیدگی کمتر به ‌آن راه داشت و آن پوست درخت خَدنگ بود که به آن توز گویند. چنانکه هندیان و چینیان و مردمان سایر ملل و اقوام در این کار از آنان پیروی نموده و حتی برای سختی و محکمی، همچنین نرمی و دوامی که داشت کمان تیراندازی را نیز آن می‌ساختند. و پس از اینکه بهترین وسیله را برای نگاهداری علوم به‌دست آوردند، برای یافتن بهترین جا و محل به جستجوی زمین‌ها و شهرستان‌ها برخاستند که بهترین آب‌وهوا را داشته باشد، و عفونتش کمتر و از لرزش زمین و فروریختگی به‌دور و در گلش آنچنان چسبندگی باشد که ساختمان‌ها برای همیشه استوار و پایدار بماند. و پس از آنکه همه‌جای مملکت را کنجکاوی و جستجو نمودند، در زیر این گنبد کبود شهرستانی را با این صفات جز اصفهان نیافتند. و در آنجا نیز به تمام گوشه‌وکنارها رفته و بهتر از روستاک جی جایی ندیدند. و در این روستاک همین محلی را که پس از سالیان دراز در آن شهر جی بنا شده موافق منظور خود یافتند و به قهن‌دژ که میان شهر جی قرار داشت آمده و علوم خود را در آنجا به ودیعت گذاشتند که تا زمان باقی و پایدار ماند. و نام این محل سارویه بود.» این محل کشف شده است و در دوران اسلامی کتاب‌هایی که در آنجا بود پیدا کردند.
دکتر حداد پس از ذکر این دو مقدمه به بیان نکات اصلی سخنرانی خود پرداخت. نکته نخست آنکه علوم اسلامی و آنچه در ایران اسلامی با عنوان علم به‌وجود آمد، ادامه و گسترش و تکامل‌یافته علوم پیشنیان و سایر ملل بود. مسلمانان با فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف ارتباط داشتند- از جمله با یونانی، هندی، ایرانی، اسکندرانی (مصر قدیم)، آنچه به زبان سُریانی نوشته شده، سومری، و بابلی (بین‌النحرین امروز)- و از همه این تمدن‌ها استفاده می‌کردند و از آثار آن‌ها بهره برده‌اند. نهضتی در دوران اسلامی، به‌خصوص در فاصله ۱۵۰ تا ۳۰۰ هجری در عالم اسلام به‌وجود آمد به‌نام «نهضت ترجمه» که مسلمانان با سازوکارهای عالمانه و حساب‌شده، در شکل وسیعی به ترجمه آثار مختلف از یونانی، سریانی و سانسکریت به عربی پرداختند. در ایران در این دوران عربی قوت گرفت و زبان علم جهان شد. وی در ادامه دو کتاب مهم را ذکر کرد: کتاب مجسطی در نجوم نوشته بطلمیوس که از معروف‌ترین و مهم‌ترین کتاب‌های نجوم در دنیای قدیم و پیش از اسلام بود که مسلمانان آن را بیش از یک‌بار به عربی ترجمه کردند؛ کتاب دوم در ریاضیات و نجوم به‌نام سیدهانتا از تمدن هند که از سانسکریت به عربی ترجمه شد.
دکتر حداد برای کسب اطلاعات دقیق‌تر درباره نهضت ترجمه، حاضران را به دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل «ترجمه» ارجاع داد که در آن از این نهضت، مترجمان، روش‌های ترجمه و کتاب‌های ترجمه‌شده در این دوران به تفصیل صحبت شده است.
نکته دوم سخن وی، محدود کردن بحث علم به علوم پایه از جمله شیمی، فیزیک، ریاضی، و نجوم و طب بود. منظور ایشان از علوم همان است که امروزه از کلمه science می‌فهمیم. سایر علوم نظیر مهندسی، علوم انسانی، جغرافیا، تاریخ، دامپزشکی، کشاورزی، زمین‌شناسی و معدن‌شناسی، ادبیات، علوم دینی، فلسفه، کلام، عرفان، فقه و جز آن هر کدام تاریخ مفصل خود را دارد که در این بحث بدان‌ها نمی‌پردازیم.
نکته سوم ایشان، عوامل و انگیزه‌های مؤثر در گسترش علم در ایران بود. عامل نخست در توجه مسلمانان به علم را احکام دین اسلام عنوان کرد. دکتر حدادعادل، به مقاله اخیر خود با عنوان «انگیزه‌های دینی مسلمانان در توجه به علوم اوایل» اشاره کرد که در آن این مهم به تفصیل بررسی شده است. فقیه زمانی که می‌خواهد حکم دینی صادر کند و از مسلمانان می‌خواهد که به آن عمل کنند باید از علم استفاده کند. برای مثال، مسلمانان در هر نقطه‌ای از دنیا که به‌سربرند باید رو به قبله نماز بگذارند. برای تعیین قبله علم جغرافیا، نجوم و مثلثات لازم بوده است.
انگیزه دیگر نیازهای حکومتی بوده است. فرمانروایان احتیاج به مهارت‌های علمی داشتند و دانشمندان را در کنار خود می‌پروراندند. در آن روزگار به سعد و نحس معتقد بودند که برای تعیین آن از احکام نجوم و تنجیم استفاده می‌کردند. همچنین، برای سال و ماه و تعیین خراج، از منجمان برای نوشتن تقویم استفاده می‌کردند. در جنگ‌ها نیز کسانی را داشتند که از اسب‌ها مراقبت کنند. نگهداری اسب و علاج بیماری‌های اسب رشته‌ای وسیع بوده است. در دامپزشکی اسلامی صدها نسخه کتاب با نام فَرسنامه وجود دارد. اسب موتوری ارتش آن زمان بود و اهمیت بسیاری داشت.
نکته چهارم سخنرانی دکتر حداد سهم ایرانی‌ها در تمدن اسلامی و علوم اسلامی بود. ایرانی‌ها پیش از اسلام، صاحب تمدنی بزرگ و تاریخ بودند. وقتی اسلام به آن‌ها عرضه شد، تشخیص دادند که اسلام بر حق است و با جان و دل آن را پذیرا شدند. نخست، لشکرکشی شد، اما مردم ایمان آوردند و همه سابقه و داشته‌های فرهنگی خود را در خدمت این دین نهادند. برخی دانشمندان ایران‌شناس گفته‌اند که نقش ایران در تمدن اسلامی همچون نقش یونان است در تمدن اروپایی. دکتر سید حسین نصر در کتاب Science & Civilization in Islam که احمد آرام آن را به فارسی برگردانده است، نوزده دانشمند بزرگ جهان اسلام را نام می‌برد که ده تن آن‌ها ایرانی بوده‌اند. جورج سارتُن در جلد اول کتاب مقدمه‌ای بر تاریخ علم که مربوط به دوران مورد بحث ماست، تقریباً ۴۰ درصد از علم جهان را از تمدن اسلامی می‌داند و از کتاب او برمی‌آید که که از علوم اسلامی سخن گفته شده، دست‌کم ۵۰ درصد آن متعلق به ایرانی‌هاست.
دکتر حداد با ذکر این مقدمات و نکات وارد بحث اصلی خود شد.
وی یکی از مهم‌ترین علوم در تمدن اسلامی و ایران اسلامی را علم نجوم خواند. علم نجوم در ایران پیش از اسلام نیز وجود داشت و بعد از اسلام رونق جدی یافت. در نجوم جدول‌هایی وجود داشته است به نام «زیج» که با آن جایگاه سیارات و کواکب را بر حسب گذر زمان از نظر بعد و ارتفاع و موقعیت در دوره‌هایی سی ساله معین و پیش‌بینی می‌کردند. ده‌ها زیج در تمدن اسلامی و ایرانی تألیف شده است؛ برای مثال، زیج شهریاری در حدود سال ۵۵۰ میلادی.
یکی از معروف‌ترین منجمان جهان اسلام عبدالرحمان صوفی رازی، از اهالی ری بود که کتاب معروف صورالکواکب را به عربی نوشته است که یکی از کتاب‌های شناخته‌شده در تاریخ نجوم جهان است. در این کتاب شکل ستاره‌ها و صور فلکی و جایگاه آن‌ها به لحاظ موقعیت و مشخصات آن و مقدار روشنایی نشان داده شده است. خواجه نصیرالدین طوسی در قرن هفتم این کتاب را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب به خط خود خواجه نصیرالدین و همچنین، بعدها با چاپ حروفی منتشر شده است. هم صوفی و هم طوسی هر دو از منجمان بزرگ ایرانی بوده‌اند.
نجوم قدیم، نجوم زمین‌مرکزی بوده است. زمین را در مرکز عالم و باقی ستاره‌ها، خورشید و ماه را به دور آن در چرخش می‌دانستند. نجوم قدیم بطلمیوسی و نجوم جدید کوپرنیکی است. نجوم جدید خورشیدمرکزی است. در دنیای قدیم آنچه را می‌دیدند اساس قرارمی‌دادند. منجم بزرگ جهان اسلام، ابوریحان بیرونی اشاره‌‌ای دارد که منجم دیگری به نام ابوسعید سَجزی (سیستانی) اسطرلابی درست کرده بود با فرض اینکه زمین به دور خورشید می‌گردد. جورج سارتُن در کتاب خود به همین قول ابوریحان اشاره کرده است. بیرونی یکی از پرکارترین دانشمندان در بخش وسیعی از علوم اسلامی بوده است. وسعت معلومات، دقت، روح انتقادی علمی، پشتکار و تحرکی که داشته است حیرت‌انگیز است. به فارسی، عربی، ترکی، سغدی و سانسکریت مسلط بوده است. سال‌ها در هند سکونت داشته و در مورد علوم، تاریخ، فرهنگ، آداب و سنن هندی‌ها کتاب‌های متعددی نوشته است که در هندشناسی اهمیت بسیاری دارد. از جمله آثار او در نجوم عبارت است از التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، قانون مسعودی، آثار الباقیه عن القرون الخالیه، تحدید نهایات الاماکن. ابوریحان بیرونی در کتاب تحدید نهایات الاماکن شعاع کره زمین را اندازه‌گیری کرده است. اعتقاد به کروی‌بودن زمین از زمان یونانی‌ها بوده است. مسلمانان نیز این فکر را گرفته بودند و روش‌ها و محاسبات یونانی‌ها را آموخته بودند. کتاب مهمی حاوی مجموعه سخنرانی‌های مستشرقی ایتالیایی در قرن نوزدهم به نام کرلو آلفونسو نلینو به عربی با عنوان علم‌الفلک: تاریخه عندالعرب فی القرون الوسطی، ترجمه شده است و احمد آرام با عنوان تاریخ نجوم اسلامی آن را به فارسی برگردانده است. در این کتاب روش ابوریحان بیرونی در اندازه‌گیری شعاع زمین شرح داده شده است. این علم کاملاً علم بوده و بر پایه علوم ریاضی متعدد، اندازه‌گیری، مشاهده، خطاسنجی، استفاده از ابزار و وسایل، تکرار آزمایش، و دقت عمل که همه رعایت می‌شده است. این اندازه‌گیری بسیار به اندازه‌گیری امروزی نزدیک است.
عمر خیام نیز جزو گروهی بوده است که تقویم جدی تدوین کردند با عنوان تقویم جلالی. در دقت این تقویم جورج سارتُن می‌گوید بنا بر محاسبات جدید در این تقویم هر ۵۰۰۰ سال یک روز اشتباه می‌شود، در حالی که در تقویم گریگوری، اساس تقویم اروپایی، هر ۳۳۳۰ سال یک روز اشتباه دارد.
خواجه نصیرالدین طوسی در دوران پرآشوب حمله مغولان، توانست مغول‌های خونریز را که وحشیانه ایران را از بین می‌بردند متقاعد کرد که برای پیشبرد علم عمل کنند. هولاکو رصدخانه‌ای در مراغه برای طوسی ساخت که در آن ۴۰۰ هزار جلد کتاب بوده است. خواجه نصیرالدین در این رصدخانه کارها، ابداعات و نوآوری‌های بسیاری در نجوم داشت. برای رفع مشکلات منجمان در محاسبات، مدل‌های جدیدی ابداع کرد که به «جفت طوسی» Tousi’s Couple معروف است. زیج ایلخانی را نیز تدوین کرد.
علم دومی که دکتر حدادعادل بررسی کرد علم شیمی بود. در این علم جابربن‌حیان در قرن دوم بسیار مشهور است. ویل‌دورانت در کتاب تاریخ تمدن در جلد عصر ایمان می‌گوید: «شیمی به‌عنوان یکی از علوم، تقریباً از ابداعات مسلمین است، زیرا آن‌ها مشاهده دقیق و تجربه علمی و توجه به ثبت نتایج را بر محصول کار یونانیان که چنانکه می‌دانیم به بعضی تجربیات و فرضیات مبهم انحصار داشت بیفزودند. انبیق را اختراع کردند و نام آن نیز از ایشان است. تعداد زیادی از مواد را تجزیه کردند، و درباره سنگ‌ها تألیفاتی داشتند. مواد قلیایی و اسیدها را مشخص کردند. و درباره موادی که به یکی از این دو تمایل دارد، مطالعه کردند. درباره صدها داروی طبی تحقیق کردند و صدها داروی تازه ساختند. از نظریه کیمیا، فرضیه تبدیل فلزات عادی به طلا که از مصر گرفته بودند و از نتیجه صدها کشف تازه که بر حسب تصادف کردند روشی در این زمینه پیش گرفته بودند که از همه روش‌های قرون وسطی به ترتیب صحیح علمی نزدیک‌تر بود. و از همه این‌ها به شیمی واقعی دست‌یافتند. … معروف‌ترین کیمیاگر اسلام، جابربن‌حیان، متولد ۸۳ و متوفی ۱۴۹ هجری قمری بود که در اروپا به نام گَبِر معروف است. جابر فرزند یک داروگر کوفی بود که به طب اشتغال داشت اما بیشتر وقت خود را با انبیق و بوته سرمی‌کرد. مورخان یکصد تألیف یا بیشتر را به او نسبت می‌دهند که در حقیقت از مؤلفانی گمنام است که در قرن دهم می‌زیسته‌اند. بسیاری از این کتاب‌ها که نویسنده آن شناخته نیست به زبان لاتینی برگشته و مایه پیشرفت علم شیمی در اروپا شده است.»
جان هوتسون، مورخ دیگری است که کتابی به نام تاریخ شیمی تألیف کرده است و در آن از محمد بن زکریای رازی می‌گوید: «رازی دانشمندی بسیار ماهر در زمینه شیمی عملی بود. او طرز تهیه قلیاهای سوزان را به وسیله اثر کربنات‌های سدیم و پتاسیم بر آهک آبدیده شرح داده است. واژه الکالی انگلیسی از واژه القیلی عربی به معنای خاکستر آهکدارشده گرفته شده است. قلیاهای سوزان و محلول‌های اسیدی مانند سرکه و شیر ترش‌شده و آبلیمو به نام آب‌های تند و تیز شناخته شده بود و در بسیاری از موارد به‌عنوان حلال به‌کار می‌رفت. رازی مواد را به‌گونه‌ای طبقه‌بندی کرد که بسیار ماهرانه‌تر از طبقه‌بندی‌های پیشین بود.»
رنگ‌ها در کاشی ایرانی نشان از وجود شیمیدانان قوی است. در مساجد و معماری اسلامی در زیر آفتاب و باد و باران و شن، این کاشی‌ها در طول قرن‌ها تغییررنگ نداده است. رنگ قرمز که به مرور زمان و بر اثر تابش نور می‌پرد، در کتاب‌هایی که در تاریخ اسلام نوشته شده ثابت مانده است. در نقاشی‌های ایرانی و فرش ایرانی رنگ‌ها بسیار متنوع و ثابت است. این‌ها همه دلالت بر پیشرفت رشته شیمی در ایران دارد.
علم سومی که استاد مطرح کرد، علم فیزیک بود. قطب‌الدین شیرازی یکی از چهره‌های بزرگ علم اسلامی در علم فیزیک است. سارتُن در جلد دوم کتاب خود، در ص ۲۲۵۸ درباره نورشناسی قطب‌الدین شیرازی می‌گوید: «مهم‌ترین عواید قطب‌الدین را در زمینه اپتیک در آثار نجومی‌اش می‌توان یافت. در نهایه الادراک، کتابی از قطب‌الدین، از اپتیک هندسی، ماهیت رویت و رنگین‌کمان بحث می‌کند. او نخستین توضیح قانع‌کننده را راجع به رنگین‌کمان عرضه کرد. آن را با مطالعه عبور شعاع نورانی از یک فضای شفاف، از یک قطره آب، توضیح داد. شعاع نور دو بار می‌شکند و یک بار منعکس می‌شود. این توضیح اساساً شبیه به توضیح دکارت است.» قطب‌الدین شیرازی شاگردی به نام کمال‌الدین فارسی داشته است که نورشناس بزرگی در جهان اسلام است. وی کتابی با عنوان تنقیح المناظر دارد که شرحی است بر کتاب ابن هیثم با عنوان المناظر.
دانشمند دیگری از اهالی مرو به نام خازنی وزن مخصوص بسیاری از مواد را اندازه‌گیری کرده است. ابوریحان بیرونی نیز همین کار را کرده است. اعداد به‌دست آمده او با اعدادی که سال‌ها بعد در سال ۱۸۵۸ میلادی موله و در سال ۱۸۷۶ میلادی بلتون به‌دست آوردند بسیار نزدیک است. ابوریحان بیرونی در مورد چاه‌های آرتزین توضیحات مبسوطی دارد. دانشمند دیگری کتابی به فارسی به نام قراضه طبیعیات دارد که ۹۰۰ سال پیش تألیف شده است. در باب دهم آن درباره اینکه «چراست که اندر صحرا صَدا نوشنوی و اندرکوه بشنوی؟» درباره پژواک صدا توضیح داده است. همین‌طور در باب یازدهم به پرسش «کشتی به چه میزان اندر آب شود؟» پاسخ داده است که همان قانون ارشمیدس است. ابوریحان معاصر ابن‌سینا بوده است. این دو با هم شروع به مکاتبه کردند و در آن پرسش و پاسخ‌هایی میانشان رد و بدل شده است که در کتابی با عنوان أسئله و أجوبه امروز موجود است.
علم چهارم مطرح شده علم ریاضیات بود. ریاضی مورد علاقه مسلمانان و ایرانیان بوده است که ذیل آن حساب، هندسه، نجوم و موسیقی می‌خواندند. بناهای ایرانی معرف توان معماران ایرانی در علم هندسه بوده است. دکتر حداد در ذکر انس در ایرانیان با ریاضیات و هندسه به یکی از المپیادهای ریاضی اشاره کرد که از ایران شش دانش‌آموز شرکت داشتند. سؤال‌های مربوط به هندسه را تنها ایرانیان توانسته بودند حل کنند آن هم از شش راه مختلف که این راه‌حل‌ها به‌صورت مقاله‌ای در نشریه‌ای بین‌المللی در آموزش ریاضیات منتشر شد.
وی در مشخص‌کردن سهم ایرانیان در ریاضیات جهان، دو واژه «جبر» و «الگوریتم» را نام برد که هر دو از دانشمند ایرانی، خوارزمی گرفته شده است. وی نخستین کتاب مستقل در جبر را با عنوان الجبر و المقابله نگاشته است. الخوارزمی مبنای کلمه الگوریتم شده است. در قرن نهم، نابغه‌ای از شهر کاشان به نام غیاث‌الدین جمشید کاشانی، منجم، ریاضیدان و فیزیکدان، کسرهای اعشاری را ابداع کرد. تا قبل از وی مبنای کسرها شصت‌گانی بوده است. دکتر حداد عدد π را از شگفتی‌های روزگار نامید که معرف نسبت قطر به محیط دایره و سه برابر و خرده‌ای است. این خرده هیچ‌گاه تمام نمی‌شود. از یونان قدیم محاسبه این عدد مطرح بوده و ریاضیدانان قدرت خود را با محاسبه این عدد نشان می‌دادند. غیاث‌الدین رساله ویژه‌ای در باب عدد π تدوین کرد با عنوان محیطیه و در آن محیط دایره را با کشیدن کثیرالاضلاع از بیرون و محاط‌کردن آن روی دایره و کشیدن کثیرالاضلاع دیگری با همان تعداد ضلع در داخل دایره به‌طوری که دایره بر آن محیط باشد محاسبه کرد. هرچه این اضلاع بیشتر باشد، تفاوت میان کثیرالاضلاع درونی و بیرونی کمتر و به محیط دایره نزدیک‌تر می‌شود و با کثیرالاضلاع ۸۰۵ میلیون ضلعی این عدد را اندازه‌گیری و تا ۱۶ رقم اعشار (۲۲۸×۳) پیش رفت. استاد ابوالقاسم قربانی این محاسبات را به زبان ریاضی امروز بیان کرده است. در اروپا تا ۲۰۰ سال بعد از غیاث‌الدین قادر به این اندازه‌گیری نبودند.
علم پنجم و آخرین علمی که در این نشست بررسی شد علم طب بود. در ایران قبل از اسلام طب بوده است. برزویه که از سوی انوشیروان به هند و به جندی‌شاپور رفته بود و کلیله و دمنه را آورد طبیب بود. یکی از اولین طبیبان علی‌بن‌ ربن طبری از اهالی طبرستان (مازندران امروزی) در قرن ۲ و ۳ بود. وی کتابی با عنوان فردوس الحکمه در ۳۶۰ فصل در طب دارد. زکریای رازی و ابن‌سینا از شاگردان او بودند. کتاب‌های ابن‌سینا در طب از قرن نهم تا دوازدهم میلادی در دانشگاه‌های اروپا تدریس می‌شده است و گفته شده، بعد از کتاب مقدس، کتاب قانون ابن‌سینا پرتجدیدچاپ‌ترین کتاب بوده است. ابن‌سینا کسی است که برای اولین‌بار مننژیت را تشخیص داد. کتاب رازی با عنوان الجدری و الحصبه درباره آبله و حصبه را شاهکار علم طب اسلامی نامیده‌اند. کتاب‌های دیگر رازی در طب عبارت است از الحاوی، منصوری، قصص و حکایات المرضی. در قرن سوم برای تعیین محل شهر بغداد از رازی مشورت خواستند. وی چند لاشه گوسفند در چند نقطه آویخت. مکانی را که در آن لاشه دیرتر متعفن شد، محل شهر بغداد تعیین کرد. دکتر محمود نجم‌آبادی، استاد تاریخ طب در دانشگاه تهران، کتاب قصص و حکایات المرضی رازی را به فارسی برگردانده است. این کتاب حاوی شرح حال بیماران و مطالعات موردی است. استاد حدادعادل بخش‌هایی از این کتاب را قرائت کرد. دانشمند مشهور دیگر در طب جُرجانی و صاحب کتاب ذخیره خوارزمشاهی است.
دکتر حدادعادل، در ادامه گواه دیگر وجود علم در ایران را وجود مؤسسات علمی دانست و مکتبخانه‌ها، مدارس و مدارس علمیه (مهم‌ترین آن‌ها نظامیه‌های معروف بوده که نظام‌الملک ساخته بود)، حوزه‌های علمیه که به جز فقه و اصول علوم دینی، ریاضیات نیز در آن‌ها تدریس می‌شده و از همه معروف‌تر حوزه علمیه نجف و دانشگاه الازهر در قاهره با قدمت هزار ساله، و رصدخانه‌ها در سراسر جهان اسلام را نام برد.
دکتر حدادعادل بخش‌های از کتاب النقض را نیز قرائت کرد که در قرن ۶ و ۷ عالمی به‌نام نصیرالدین ابورشید عبدالجلیل رازی قزوینی در ۶۰۰ صفحه در رد کتاب بعض فضایح الروافض و در پاسخ به علمای سنی تدوین کرده و در آن از مراکز آموزشی و علمی شیعیان نیز نام برده شده است.
استاد حداد در انتها این ادعای اروپاییان را نقد کرد که در تاریخ علم جهان مدعی‌اند مسلمانان علوم یونانی را در دورانی گرفته‌‌اند و به عربی ترجمه کرده‌اند که اروپا گرفتار قرون وسطی و قرون تاریک بود و با علم سروکاری نداشت. پس از این دوران در قرن دوازده میلادی، اروپاییان این علوم را از مسلمانان گرفته و از عربی به لاتین ترجمه کرده‌اند. و در اصل مسلمانان را مدتی امانتدار این علوم قلمداد می‌کنند. به بیان استاد، مسلمانان مستقلاً به علم اهمیت می‌داده‌اند و علم برای آنان اصالت و اهمیت داشته است و در مطالعه علم دقیق و جدی بوده‌اند و با فعالیت‌های علمی، ابداعات و اکتشافات خود باعث پیشرفت و رشد علم شده‌اند.

وی در خاتمه در بیان تفاوت بنیادین علم در تمدن ایرانی و اسلامی افزود، در این تمدن علم در پرتو نور حکمت اسلامی مطالعه می‌شود. دانشمندان مسلمان فهمی از علم داشته‌اند و آن را در جهان‌بینی توحیدی اسلامی جستجو و تفسیر و دنبال می‌کنند و می‌فهمند. عالم اسلامی در پرتو این نور فعالیت علمی می‌کند. عالم علوم طبیعی در تحقیق خود وحدت طبیعت را در نظر دارد. از وحدت طبیعت به وحدت خدای طبیعت پی می‌برند. توحید را می‌بینند. دیگر دانشمندان تخصصی در رشته‌ای کسب می‌کنند و به جنبه‌های دیگر توجهی ندارند. دانشمندان مسلمان دانش خود را در منظومه حکمت می‌نگرند که به زندگی معنا می‌بخشد و رابطه انسان و خدا را روشن می‌کند. دانشمندان ایرانی مسلمان در تحقیقات طبیعت‌شناسانه فقط به علت فاعلی توجه نداشته‌اند، بلکه علت غایی را می‌جستند. در علوم جدید غربی بحث در علت غایی از علم به‌کلی حذف شده است و چگونگی را بررسی می‌کنند، نه چرایی را. دانشمندان مسلمان به هر دو توجه دارند و مقصود حکیمانه‌ای را می‌جویند و به سطح بالاتر هستی می‌نگرند.

به بیان دکتر حدادعادل مقصود از این سلسله‌سخنرانی‌ها این است که: «ایرانی امروز باید بداند که فرزند چنین پدرانی است و به چنین تاریخی تعلق دارد و در سرزمینی زندگی می‌کند که در گذشته کسانی زندگی می‌کرده‌اند که چنین تفکر علمی عمیقی داشته‌اند. گر بریزی بحر را در کوزه‌ای/ چند گنجد قسمت یک‌روزه‌ای.» در خاتمه نیز ضمن تأیید سخنان دکتر عاملی افزود: «علم پرنده‌ای است که در یک لانه متولد می‌شود، ولی وقتی به پرواز درآید مرز نمی‌شناسد.»

نشانی مطلب در وبگاه انجمن ایرانی مطالعات جهان:
http://iwsa.ir/find-1.1202.801.fa.html
برگشت به اصل مطلب