پنجمین جلسه از سلسله کارگاه های نظریه ها و روش ها برگزار شد

 | تاریخ ارسال: 1397/8/19 | 
پنجمین جلسه سلسله‌نشست‌های کارگاهی «نظریه‌ها و روش‌ها» در روز دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۷، با سخنرانی دکتر سعیدرضا عاملی، استاد گروه ارتباطات و مطالعات آمریکا و رئیس دانشکده مطالعات جهان، با عنوان «پارادایم؛ دیدگاه‌ها و نمونه‌ها: پارادیم روشی مطالعات جهان» در تالار حنانه دانشکده مطالعات جهان برگزار شد.
دکتر روح‌الله حسینی، مدیر مؤسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا، در آغاز نشست، با بیان اهمیت اصطلاحات در زبان علم، به نقل خاطره‌ای از استاد جلال‌الدین کزازی در خصوص انتخاب معادل‌های درست برای اصطلاحات خارجی، پرداخت که معتقد بود در انتخاب واژه‌ها گشاده‌دست نباید بود. هر واژه‌ای بار معنایی و تاریخچه واژگانی خود را دارد که آن واژه را از دیگر واژه‌ها متمایز می‌سازد. در مورد واژه «پارادایم» نیز همین مصداق صادق است. در میان تمامی کارکردها و معانی این کلمه، این واژه در این نشست از دید توماس کوهن، جامعه‌شناس و فیلسوف علم، بررسی می‌شود. دکتر حسینی با این مقدمه سخنرانی را به دکتر عاملی سپرد.
دکتر عاملی استاد گروه ارتباطات و مطالعات آمریکای دانشگاه تهران در ابتدای سخنان خود ضمن تشکر از دکتر حسینی در اداره این نشست‌ها، ابراز امیدواری کرد که از درون مجموعه مباحث مطرح در این نشست‌ها، نظیر مجموعه مقالاتی که دانشگاهی بین‌المللی در خصوص میان‌رشته‌هایی مانند صلح، جنگ، طبیعت و محیط زیست استخراج کرد، اهمیت میان‌رشته‌ای‌ها روشن شود. گرچه چهارده سال از تأسیس مطالعات جهان در قالب کشورشناسی می‌گذرد، از همان آغاز بر سر کیفیت این مباحث حساسیت وجود داشت تا روشی حاصل شود که ما را به فهم واقعیت برساند.
دکتر عاملی سخنرانی خود را ذیل شش عنوان بیان کرد. در بخش نخست این مسئله را مطرح کرد که ما در مطالعات جهان تحت تأثیر و اشراف چه پاردایم علمی‌ای قرار داریم و به‌طور خاص رویکرد نظری و روشی ما بر مبنای کدام پاردایم رایج علمی نتیجه‌بخش است و ما را در کشورشناسی به لایه‌های مختلف و متنوع واقعیت یک کشور در ابعاد مختلف اجتماعی نزدیک می‌کند. در بخش بعدی، به تحلیل مفهوم پاردایم و جایگاه مواجهه با این موضوع از منظر معرف‌شناسی علم پرداخت. پارادایم علمی چتری بزرگ دارد که روش‌های تحقیق مختلف را دربرمی‌گیرد، و در گذر زمان پارادایم‌های قدیم جای خود را به پارادایم‌های جدید می‌دهند یا موازی با هم و مکمل هم به‌پیش می‌روند. بحث علم، نظریه و روش‌های علمی و تطور و تغییرات در حوزه‌های پارادایمی علوم در حوزه «معرفت‌شناسی» بحث می‌شود. معرفت‌شناسی حوزه‌ای است که به شناخت ما از علم کمک می‌کند وپارادایم‌شناسی ذیل معرفت‌شناسی بررسی می‌شود.
وی در ادامه به تعریف پارادایم از دیدگاه توماس کوهن پرداخت. از میان ۲۲ معنای مختلف کوهن از پارادایم، دست آخر در سال ۱۹۷۰ به دو تعریف زیر رسید:
• مجموعه کاملی از باورها، ارزش‌ها، فنون و امثال آن که اعضای جامعه در یک معنا در آن اشتراک دارند. این معنا جامعه‌شناسانه است: قالب تعلیمی (disciplinary matrix) که آمیزه‌ای از تعهدات گروه است؛ عناصر نظم‌یافته‌ای از گونه‌های مختلف که موجب تعلق مشترک در بین کارورزان رشته‌ای خاص می‌شود.
• نوعی عنصر در این مجموعه، یعنی معماگشایی مشخص که اگر به‌مثابه الگو یا نمونه به‌کار برده شود، همچون پایه‌ای برای حل بازمانده معماهای علم به‌هنجار جانشین قواعد صریح می‌شود. کوهن این معنا را عمیق‌تر می‌داند و آن را در قالب «مثال‌واره» بحث می‌کند. مثال‌واره نحوه دیدن اعضای جامعه‌ای علمی را مشخص می‌کند.
این استاد ارتباطات، در سیر تطور پارادایم‌های علمی به ذکر دو ابرپارادایم علمی پرداخت: پارادایم علوم تجربی و پارادایم شبیه‌سازی هستی. و در ادامه قدرت پایداری این دو کلان‌مدل و کلان‌نگاره را بررسی کرد. سپس، به نگاه رشته‌ای و چند رشته‌ای یا میان‌رشته‌ای تمرکز کرد و نگاه رشته‌ای و چند رشته‌ای را به‌لحاظ قلمرو نگاه در قالب یک پارادایم طرح کرد.
مفهوم دیگری که دکتر عاملی در این نشست مطرح کرد، مفهوم الگو بود که به سه دسته کلی تقسیم کرد:
• الگوی ریاضی، شامل یافتن رابطه‌ای ریاضی که رفتار آن شبیه شیء مورد نظر برای الگوسازی است.
• الگوی مفهومی، که تشبیه شیئی ناشناخته با چیز شناخته‌شده دیگری است، به‌منظور شناسایی معنایی شیء ناشناخته
• الگوی فیزیکی، که وسیله یا فرایندی واقعی است که نظیر عینی پدیده یا شیء مورد نظر است.
اهم سخنرانی دکتر عاملی حول محور جایگاه انتقال از نگاه رشته‌ای به نگاه چندرشته‌ای و دانش یکپارچه (integrative knowledge)، به‌منزله پارادایم تکامل‌یافته دانش بود. به بیان وی، به‌نوعی چند دهه است که دانش یکپارچه در پیوند با نگاه میان‌رشته‌ای‌ها جای نگاه‌های تک‌رشته‌ای را گرفته است و رویکردی جامع‌نگر تلقی می‌شود. معرفت‌شناسی نگاه کلان به حوزه علم است، نه سطح خرد که شامل فن و نظریه می‌شود.
رئیس دانشکده مطالعات جهان پارادایم کارآمد در مطالعات جهان را مطالعات میان‌رشته‌ای و چندرشته‌ای دانست که مسیر رشته‌ها را در پیوند با یکدیگر برای هدفی مشترک یا چند هدف به هم پیوسته مسیردهی می‌کند. در علم رشته‌ای دانش به ابعاد جزیی‌تر و کوچک‌تر تبدیل می‌شود (compartmental) و نوعی الزام به‌دنبال دارد و بیان واقعی از آن علم نیست. دانش رشته‌ای خصلت سلسله‌مراتبی، خشن و نفی‌کننده دارد.
دانش میان‌رشته‌ای توان سازگاری با همه علوم را داراست. ضروت میان‌رشته‌ای‌ها از آن روست که فهم جامع واقعیت، فهم آزاد واقعیت، یکپارچه‌سازی عناصر فهم، و دورشدن از یک‌جانبه‌نگری و مطالعات کاریکاتوری را میسر می‌سازد. اساساً دانش در سامانه‌ای به‌هم‌پیوسته و سازمان‌یافته تحقق می‌یابد. دانش از نظمی معطوف به فهم برخوردار است. به‌عبارتی، دانش امری نامنظم و رهاشده نیست. لذا، شکل‌گیری فکر بر مبنای اطلاعات سازمان‌یافته صورت می‌گیرد. از این منظر دانش رشته‌ای همواره منعکس‌کننده گسستی در فهم است. مطالعات میان‌رشته‌ای و چندرشته‌ای مسیر رشته‌ها را در پیوند با یکدیگر برای هدفی مشترک یا چند هدف به هم پیوسته مسیردهی می‌کند.
در خاتمه دکتر عاملی چنین نتیجه‌گیری کرد که مطالعات جهان حوزه‌ای تک‌رشته‌ای نیست و شناخت علمی کشورهای جهان از مسیر تک‌رشته‌ها امکان‌پذیر نیست. ناگزیریم حوزه‌های مرتبط چند رشته‌ای را در حوزه مطالعات جهان مشخص کنیم و بر بستر آن دانش یکپارچه مطالعات جهان را الگوی مطالعاتی و آموزشی شکل دهیم. همکاری‌های چندرشته‌ای مزیت تبیین واقعیت افزوده نسبت به کشورهاست. لازم است پارادایم چندرشته‌ای یکپارچه مطالعات جهان مورد تمرین نظری و عملی در مطالعات میدانی قرارگیرد.
پایان‌بخش سخن ایشان آیه شریفه «ربنا ما خلقت هذا باطلا»، بود که بر مبنای آن جهان دارای قوانین و قواعد حقیقی است و نیازمند درک واقعیت در ذیل حقیقت جهان‌ایم.

پرسش ها و پاسخ های مطرح شده در پایان این نشست به شرح زیر است:

در ابتدای بخش پرسش و پاسخ دکتر حسینی، دو نکته را یادآور شد. نخست آنکه میان محیط آکادمیک و غیرآکادمیک تفاوت بنیادین وجود دارد. محیط آکادمیک همچون قالبی است که مفاهیم، واژه‌ها و فکر و اندیشه ما را شکل می‌دهد. با استناد به روش علمی است که زبان خود را قالب می‌زنیم. نکته دوم آنکه پارادایم زبان مشترکی است که در آن مسائل و روش‌ها تبیین و تعریف می‌شود و راه‌حل‌ها به‌دست می‌آید. در پارادایم مطالعات جهان در فضایی غوطه‌وریم که باید در آن به فهم و زبان مشترکی در مسائل دست‌یابیم و با استناد به آن مسائل را حل کنیم.

دکتر محمد سمیعی: کتاب اخیری که مطالعه می‌کردم، بر این نکته اشاره داشت که فناوری اطلاعات ما را به مسیر جدیدی سوق می‌دهد و در این مسیر فرهنگ‌های باز باقی خواهند ماند و فرهنگ‌های بسته به آخر مسیر خود خواهند رسید. رشته‌های علمی فرهنگ‌های بسته و جزایر علمی محسوب می‌شوند. پیش از دنیای مجازی، دانش و علوم مختلف را بر پایه طبقه‌بندی می‌شناختیم. اما، در دنیای مجازی ایندکس‌کردن جای طبقه‌بندی را می‌گیرد؛ یعنی، به‌جای نظام سلسله‌مراتبی با نظام الفبایی و زبان باز واژگان مواجیهم که اتفاقی واژه‌ها در کنار هم قرارمی‌گیرند. نکته دیگر این کتاب این بود که مبنای مطالعات رشته‌ای مبنای پیشرفت علم در سده بیستم بوده است. این در حالی است که مبنای میان‌رشته‌ای‌ها حل مسئله است و مدعی بود که رشته‌ها به‌تنهایی قادر به حل هیچ مسئله‌ای نیستند. واقعیت رشته‌ای نیست. رشته‌ها انتزاع‌های ما از واقعیت است. آیا به نظر شما با جایگزین شدن ایندکس به‌جای طبقه‌بندی در حال حرکت به‌سمت میان‌رشته‌‌ای‌هاییم؟
دکتر عاملی: فناوری مسائل را تغییر می‌دهد. کشورشناسی با توسعه ارتباطات و همه‌همسایه‌شدن جهان در کنار ارتباطات هم‌زمان میان افراد هم‌سنخ در سطح جهان، بدون مرز شده است. ارتباطات موضوع‌محور و مسئله‌محور مرز نمی‌شناسد. لذا، قلمرو دیگری از مطالعات جهان، به‌معنای کلان آن، را به‌وجود می‌آورد. به‌جای بررسی کشورها، باید مسئله و دامنه آن را دید. قطعاً فناوری اطلاعات و ارتباطات بازخوانی جدیدی از فرهنگ و سیاست پدید می‌آورد. نگاه ایندکس‌کردن که مطرح شد به‌نظر کمی متعارض با جهان ارتباطات می رسد. گوگل نگاه ایندکس‌کردن و الفبایی دارد. به باور گوگل، محتواست که حرف اول را می‌زند. طبقه‌بندی عرصه عمل را شکل می‌دهد اما در ایندکس‌کردن یافته‌ها و مسائل مطرح است. در داده‌کاوی داده‌ای را می‌دهیم و گوگل در انبوه داده‌ها به‌دنبال آن می‌گردد. از این منظر با نگاه میان‌رشته‌ای سازگار به‌نظر می‌رسد ولی ایندکس‌کردن انبوهی از داده‌هاست که به نظم در نمی‌آید. نظم الفبایی بسیار گسترده است. نگاه رشته‌ای را باید محترم شمرد و ادامه داد، اما در همکاری با چندرشته‌ای‌ها به خدمت گرفت. در دوران انتقال باید بتوانیم مشخصه‌های جهان جدید را بازشناسی کنیم. برخی مشخصه‌ها ذکر می‌شود از جمله جهان تعاملی، جهان شبکه‌ای، جهان غیرمتمرکز و جهان فوریت‌های ارتباطی، اما پیامدهای انسانی و اجتماعی آن را باید با چه مشخصه‌هایی ذکر کرد.

دکتر دهقانی: همگانی‌سازی علم و آموزش و رویکرد تقلیل‌گرایانه نسبت به رشته‌های تخصصی شاید از آن روست که این باور پدید آمده که انسان از فلسفه تهی شده است. آیا با توجه به همگانی‌سازی علم، این بحث ذیل دانش یکپارچه می‌گنجد یا پارادایمی موازی است؟
دکتر عاملی: دانش یکپارچه دانش پیچیده‌ای است. دانش یکپارچه در تلاش است هر چیزی را در جای خود قرار دهد؛ قراردادن متغیرها در جای خود و فهم آن‌ها در جای خود. همگانی‌کردن دانش با دانش یکپارچه تفاوت دارد. ساده‌کردن بهره‌گیری از علم در همگانی‌کردن دانش مطرح است. دانش یکپارچه به تمامی متغیرهای فهم توجه دارد و در قالب پیکره‌ای واحد در تلاش است تناسب میان اجزا برقرار کند و فهم متناسب را دنبال می‌کند. دانش یکپارچه بلوغ دانش‌های قبلی است. در ذهن و توان انسان ضعف بسیاری وجود دارد. هوش مصنوعی به مدد فهم انسان آمده است. در هوش مصنوعی متغیرها داده می‌شود و فهم یکپارچه‌ای با توجه به فهم انسان شکل می‌گیرد.

در وزارت علوم و دفترچه‌های انتخاب رشته سازمان سنجش، رشته مطالعات جهان را در قالب علوم سیاسی می‌بینند و کارکرد میان‌رشته‌ای خود را از دست می‌دهد.
دکتر عاملی: چنین نیست. از آنجا که مطالعات جهان رشته‌ای جدید است، برای تصویب آن هم در وزارت علوم و هم در دانشگاه تهران تلاش‌های بسیاری شده است. مقطع کارشناسی‌ارشد کدرشته‌هایی ایجاد شده است و ذیل علوم سیاسی نیست، بلکه ذیل مطالعات جهان است. در تلاشیم که این کدرشته‌ها برای مقطع دکتری نیز به تصویب برسد. در دنیا نیز رشته مطالعات جهان تجربه‌های مختلفی داشته است؛ برای مثال، در گلداسمیت از دل تاریخ بیرون آمده است، در بیرمنگام از دل علوم سیاسی و در برخی دانشگاه‌ها از دل زبان و ادبیات خارجی؛ لذا مطالعات کشوری و منطقه‌ای خاستگاه‌های متفاوتی داشته است. حوزه عصبیت رشته‌ای آزاردهنده است. متأسفانه در وزارت علوم کمیسیون میان‌رشته‌ای وجود ندارد، اما به‌مرور در حال اصلاح است.

پست‌مدرنیسم بر پایه کلی دانش قبلی استوار است و پارادایم‌های قبلی را به کل نفی نمی‌کند. اگر مطالعات جهان را محصول دوره پست‌‌مدرنیسم تلقی کنیم، با دانشی شبیه‌سازی‌شده مواجه خواهیم بود. آیا در گسترش مفاهیم در دامنه وسیع میان‌رشته‌ها، امکان عمیق‌شدن هم وجود دارد؟
دکتر عاملی: همواره در دایره علم مواردی از فهم بیرون می‌ماند. لذا، با تسامح واژه علم را به‌کار می‌بریم. هیچ علمی قادر به فهم همه ابعاد نیست. در فهم علمی همواره تقلیل‌گرایی وجود دارد. در کشورشناسی، جامعه‌شناسی، باستان‌شناسی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، مردم‌شناسی و بسیاری دانش‌های دیگر ضمن برخورداری از عمق نگاه، به همان میزان عمق نادیده‌ها را ایجاد می‌کنند. برای مثال، مقطع‌بندی زمانی در کشورشناسی، برای مثال، در رشته مطالعات ایران‌ این دانشکده، مقطع ایران معاصر پس از انقلاب اسلامی، نه ایران معاصر دوران مشروطه، بررسی می‌شود و به ریشه‌شناسی نیز توجه شده است، ولی عمق هر رشته تخصصی را پدید نمی‌آورد. باید برسیم به این نکته که چه رشته‌هایی در مطالعات کشورها کلیدی است و آن‌ها را به‌عنوان همکاری‌های چندرشته‌ای به خدمت بگیریم تا بتوانیم بررسی را متراکم‌تر کنیم. توصیه ما این است که خود دانشجویان تا حدی لایه‌بندی انجام دهند و هدفی را برای کشورشناسی خود اتخاذ و در یک حوزه بیشتر تمرکز کنند ولی نگاه جامعیت و شناخت کل پیکره را در کشورشناسی نباید کنار گذاشت.


دفعات مشاهده: 1401 بار   |   دفعات چاپ: 328 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر



CAPTCHA

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به انجمن ایرانی مطالعات جهان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 All Rights Reserved | Iranian World Studies Association

Designed & Developed by : Yektaweb