در بررسی بحران اخیر در کشور فرانسه، نشست «فرانسه و جنبش جلیقهزردها: بهسوی جمهوری ششم؟» با همکاری مؤسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا، گروه مطالعات فرانسه دانشکده مطالعات جهان، و انجمن ایرانی مطالعات جهان در روز یکشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۷ در دانشکده مطالعات جهان برگزار شد.
در این نشست چهار سخنران به تحلیل این جنبش پرداختند: دکتر پیروز ایزدی، تحلیلگر مسائل فرانسه در مرکز تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام، دکتر حجتالله ایوبی، دانشیار گروه مطالعات فرانسه دانشکده مطالعات جهان، دکتر رکسانا نیکنامی، استادیار گروه مطالعات اروپای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، دکتر هادی دولتآبادی، استادیار گروه مطالعات فرانسه دانشکده مطالعات جهان، و اولیویه مارتو، پژوهشگر و دانشجوی مطالعات ایران دانشکده مطالعات جهان. اداره این نشست بر عهده دکتر هادی دولتآبادی بود. در میان سخنرانیها نیز کلیپهای تهیه شده دانشجویان گروه مطالعات فرانسه در این باره برای اطلاع هر چه بیشتر حضار از شرایط نمایش داده شد.
دکتر ایزدی با موضوع «نقش احزاب سیاسی فرانسه در جنبش جلیقهزردها» سخنرانی خود را ایراد کرد. به باور بسیاری از صاحبنظران جنبش جلیقهزردها ریشهای طولانی دارد. افزایش مالیات سوخت در اصل جرقهای برای بر پایی این جنبش ریشهدار بود و نه دلیل اصلی آن. به باور وی ۳۵ سال است که فرانسه از مشکلات مزمن اقتصادی در رنج است. یکی از جنبههای مهم آن بحث بیکاری است که بهطور متوسط بین ۸ تا ۱۱ درصد تخمین زده شده است. افزایش هزینههای عمومی دولت به ۶۵ درصد تولید ناخالص داخلی، فشار زیادی بر دولت وارد کرد و تمامی دولتها در تلاش بودند با افزایش درآمد و کاهش هزینههای خود، کسری بودجه را تأمین کنند. در سال ۱۹۹۵ در زمان ریاست جمهوری شیراک نیز تمهیدات دولت برای جبران کسری بودجه با مقاومت مردم همراه شد که در آخر دولت عقبنشینی کرد. در زمان سارکوزی نیز اتفاق مشابهی روی داد.
مکرون اصلاحات خود را در ساختار اقتصادی با این پیشفرض آغاز کرد که تحت هیچ شرایطی عقبنشینی نخواهد کرد و با حرکتهای اخیر خود نیز نشان داده بود که اهل عقبنشینی نیست. جنبش جلیقهزردها چنان جنبش عظیمی بود که مکرون را نیز وادار به عقبنشینی کرد و دستمزدهای حداقلی را افزایش داد، مالیات بازنشستگانی را که کمتر از ۲۰۰۰ یورو حقوق دریافت میکردند حذف کرد، و از اضافهکاری مالیات کسر نکرد. تمامی این تمهیدات جلیقهزردها را راضی نکرد.
برخی این جنبش خودجوش و فراگیر را با دیگر جنبشهای فرانسه و حتی با انقلاب کبیر فرانسه و جنبش دانشجویی می ۱۹۶۸ مقایسه میکنند که به کارگران نیز کشیده شد و یک ماه فرانسه را فلج کرد، سنگرهای خیابانی ساخته شد و در نهایت هم چند ماه بعد به استعفای ژنرال دوگل انجامید.
دکتر ایزدی از جمله ویژگیهای جنبش جلیقهزردها را خودجوشبودن، نداشتن رهبری مشخص، درگیرنکردن احزاب تند چپ و راست و اتحادیهها بهخصوص اتحادیه کارگری در این جنبش، دربرگیرنده طیف وسیعی از طبقات متوسط و پایین، و حمایت ۷۵ تا ۸۰ درصدی مردم فرانسه برشمرد. شعارهای مطرح در این جنبش بیگانهستیز نیست یا جنبه هویتی و ملیگرایی ندارد.
سیاستهای نولیبرالی مکرون باعث فشار بیشتر بر مردم، افزایش مالیات و کاهش امور رفاهی شد. مکرون برای کوچککردن دولت و کاهش بیکاری از بار سرمایهگذاری کاست، مالیات ESF را حذف و قانون کار را منعطف کرد. این اقدامات دست کارفرمایان در اخراج کارگران را بازتر کرد. از همین روست که مکرون را رئیسجمهور ثروتمندان مینامند.
این جنبش با آنکه دولت مکرون را تضعیف کرد در جهت کمک به هیچ یک از احزاب و اتحادیهها حرکت نکرده است. حزب جبهه ملی یا با نام جدید آن تجمع ملی، چندان تأثیری در این جنبش نداشته است. این حزب خواهان برگزاری انتخابات تناسبی است و برای انتخابات پارلمانی می ۲۰۱۹ برنامهریزیهایی نیز صورت دادهاند.
حزب دیگر پرقدرت در فرانسه حزب چپ افراطی است. این حزب مدعی است که سهچهارم درخواستها در جنبش جلیقهزردها با پلتفرم این حزب همخوانی دارد. این حزب خواهان برکناری مکرون و انحلال پارلمان شده است. سهچهارم نمایندگان پارلمان طرفدار مکروناند و این در حالی است که سهچهارم مردم فرانسه با دولت مکرون مخالفاند. صحبت جدی از جمهوری ششم و هیئت مؤسسان و برپایی جمهوری پارلمانی بهمیان آمده است.
حزب راست در انتخابات پیشین توفیق چندانی نداشت. این حزب ضمن حمایت از جنبش جلیقهزردها بر حفظ امنیت و خارجنشدن از چارچوب جمهوری پنجم تأکید دارد و اقدامات تخربی را محکوم میکند.
حزب سوسیالیست نیز بعد از انتخابات بهشدت دچار تشتت و تفرقه شد. برخی از اعضای آن به حزب مکرون پیوستند. عدهای نیز جنبشی جدید بهراه انداختند. عدهای نیز به حزب چپ پیوستند. این حزب نیز خواهان انحلال مجلس و کابینه شد و طرح استیضاح ادوارد فیلیپ را نیز به مجلس دادند که البته رأی نیاورد.
به گفته دکتر ایزدی هر کدام از احزاب در تلاش است به نفع خود از جنبش جلیقهزردها بهرهبرداری کند و محبوبیت خود را افزایش دهد. اما، هیچ یک هدایت جنبش را بر عهده نداشته و ندارد. احتمال قدرتگرفتن حزب جبهه ملی با اقدامات جلیقهزردها محتمل بهنظر میرسد. در شرایط فعلی، ممکن است در انتخابات پارلمان و ریاست جمهوری احزاب راست و چپ افراطی در صدد افزایش آرای خود برآیند اما هنوز بدیل مناسبی برای مکرون محسوب نمیشوند. بزرگترین شانس مکرون این است که هنوز جایگزین پرقدرتی در برابر خود ندارد.
دکتر حجت الله ایوبی سخنران دوم این نشست بهعنوان شاهدی عینی که روز قبل از فرانسه بازگشته بود با موضوع «جنبش جلیقهزردها به نفع حزب راست افراطی است یا چپ افراطی؟» سخنرانی خود را ایراد کرد. دکتر ایوبی نیز این جنبش را جنبشی مردمی خواند که احزاب از آن جاماندهاند. حاشیهنشینها، نوجوانان و دبیرستانیها و نسلهای سوم و چهارم مهاجران که خود و خانواده به حقوقشان در فرانسه دستنیافتهاند به این جنبش پیوستهاند و موج بزرگی از جنبش مردمی، بهمعنای تمام کلمه، را تشکیل دادهاند.
فرانسه همواره کشور تحولات دائمی است و تاکنون ۱۵ بار قانون اساسی این کشور دستخوش تغییر شده است و تمامی نظامهای سیاسی متصور را تجربه کردهاند. پنج جمهوری در فرانسه بهوقوع پیوسته است. جمهوری اول ۷ سال، جمهوری دوم ۴ سال، جمهوری سوم بهمدت ۶۰ سال طولانیترین جمهوری و جمهوری چهارم ۱۲ سال دوام آورد. جمهوری پنجم از ۱۹۵۸ آغاز شده است و در ۱۹۶۲ بهصورت نظام ریاستجمهوری امروزی درآمد. این تغییر جمهوریت و رفراندوم با فرانسویهای بیگانه نیست.
دکتر ایوبی جنبش جلیقهزردها را با جنبش می ۱۹۶۸ قابلمقایسه دانست. این جنبش را نیز احزاب ایجاد و اداره نکردند، بلکه دانشجویان و کارگران اداره آن را برعهده داشتند و احزاب و گروههای مختلف سوار بر این موج شدند.
مکرون بدون پشتیبانی حزبی قوی و سنتی در فرانسه روی کار آمد. تاریخ فرانسه نشان میدهد این امر در فرانسه کاری دشوار و نشدنی است و دوام چندانی در الیزه پیدا نمیکند. فرانسویها معتقدند این قبای ریاست جمهوری بر تن مکرون برازنده نیست، در عین حالی که مکرون گوش شنوایی ندارد. حزب چپ و حزب راست هر دو معتقدند که مکرون به آنها فضا و قدرت نداده است و بر این باورند که از بازی قدرت مکرون جاماندهاند.
جریان میانه در فرانسه جریانی است که بسیار سخت جامیافتد. فرانسویها بیشتر متمایل به چپ یا راستاند. میانهبودن مکرون و سیاستهای اقتصادی و اجتماعی او ناکارآمد است. از طرفی، مکرون بار ناکارآمدی جمهوری پنجم را نیز بر دوش دارد. این جمهوری جمهوریای مونارشی است و کاخ الیزه را برج فیل رئیسجمهور مینامند و بهراحتی آن را جمهوریت دیکتاتوری لقب میدهند. جمهوری پنجم در شرایطی شکل گرفت که سقوطهای پیاپی دولتها پدید آمده بود و دوران بعد از جنگ جهانی دوم بود و فرد درشتقامتی مانند ژنرال دوگل بهدنبال آن بود که قدرت ریاستجمهور را افزایش دهد و در این جنگ بیست و اندی سال میان قوه مجریه و مجلس، مجلس شکست خورد. در نظرسنجیهای امروز بالای ۷۰ درصد از مردم فرانسه بر این باورند که قدرت مجلس و نخست وزیر باید افزایش و قدرت رئیسجمهور باید کاهش یابد. امروز مردم فرانسه بر این باورند که پادشاهی بهنام رئیسجمهور با شاهزادگانی قدرتمند بهنام شهردارها بر آنها سلطه یافتهاند.
دکتر ایوبی یکی دیگر از بحرانهای امروز فرانسه را بحران تحزب نامید. احزاب سیاسی امروز در اصل به کارگزاران دولت بدل شدهاند. مردم دیگر احزاب را نمایندگان و سخنگویان خود نمیشناسند. مکرون در هفته پیش خواهان مذاکره با نمایندگان جلیقهزردها شده بود، جلیقهزردها بیان داشتند که نمایندهای ندارند.
در چنین شرایطی و با توجه به فضای ناامن موجود، فضا برای راست و چپ افراطی کاملاً باز است و شعارهای آنها برای مردم باورپذیر است. بهطور مثال، خروج فرانسه از اتحادیه اروپا امروز تبدیل به خواست مردم شده است و معتقد به نقض حاکمیت ملی در سیاست داخلی و خارجی شدهاند؛ اتحادیهای که پیشتر جزو افتخارات بود. فرانسه همواره خواهان استقلال خود بوده است اما امروز راهکارهای سیاسی و اقتصادی آن اجازه ایستادگی در برابر آمریکا را به این کشور نمیدهد. در مورد موضوع برجام نیز فرانسه خواهان حفظ برجام است اما نظام اقتصادی و بانکی و شرکتهای آن تاب ایستادگی در برابر آمریکا را ندارند.
از زمان دوگل، اجازه حرکت از احزاب کوچک گرفته شد. در فضای کنونی فرانسه فضا برای حرکت این احزاب کاملاً مساعد است. حزب راست تنها ۲۰ درصد آرای مردم را داراست و در مجلس تقریباً صفر است. لذا، باور به انحلال مجلس و بازگشت به آرای تناسبی در میان است. ادامه این روند به همین منوال و ناتوانی مکرون در بازسازی چهره خود که در زمان انتخابات محبوبیت بسیاری داشت مکرون را به چهره منفور در فرانسه بدل ساخته است که حتی رکورد ساکوزی را نیز شکسته است.
دکتر ایوبی در خاتمه افزود، خشونتهایی که اکنون در فرانسه شکل گرفته است خارج از عادات فرانسویهاست و در حال شکلدهی نفرت در میان مردم فرانسه و افزایش خشونت است. خطر حاشیهنشینی نیز بمبی ساعتی است که امنیت فرانسه را تهدید میکند.
دکتر نیکنامی از منظر بستر اجتماعی و اقتصادی به این جنبش نگریست. وی نوع این جنبش را از نظر تبارشناختی در تاریخ فرانسه بیسابقه خواند. از دید دکتر نیکنامی این بحران تنها بحرانی ملی نیست و فراتر از فرانسه در هلند، بلژیک، صربستان و دیگر کشورهای اروپای شرقی نیز گسترش یافته است. وی سخنان خود را در دو محور ایراد کرد: یکی اینکه چرا این اتفاقات در فرانسه میافتد و چه ساختارهای اجتماعیای در شکلگیری و گسترش آن نقش دارد؛ و دوم، تعمیق مشروعیت در فرانسه.
نابرابری اقتصادی و افزایش قیمت سوخت مشکلات اقتصادی بسیاری برای مردم پدیدآورد. نگاه دولت در افزایش قیمت سوخت کاهش گرایش به سوختهای گلخانهای و نجات آینده جهان بود، در حالی که مردم به درآمد ماهانه خود و وضعیت معشتی خود چشم دارند که قدرت خرید آنها را کاهش میدهد. این نشان میدهد که دغدغه اقتصاد برای مردم بسیار پررنگ شده است. مردم معتقدند نوع دولتی که در فرانسه در حال ادارهشدن است مانند رابینهود است؛ یعنی، از جیب خود مردم به آنها کمک میشود.
دکتر نیکنامی، به نقل از هیشمن نظریه تونل را مطرح کرد. بنا بر این نظریه چنانچه در تونلی دو مسیر با حجم ترافیک راکد همراه شود، چنانچه حرکتی کوچک در مسیری ایجاد شود، این امید در رانندگان پدید میآید که ترافیک در حال بازشدن است. بعد از گذشت اندک زمانی رانندگان متوجه میشوند که ترافیک بهقوت خود باقی است. با انتخاب مکرون نیز امیدهایی در دل مردم پدید آمد، اما هر چه پیشرفت مردم متوجه شدند که گشایشی برای آنان در پی ندارد و خشم عمومی افزایش یافت. به گفته هیشمن نابرابری و فقر بهخودیخود باعث جنبش و اعتراض نمیشود، بلکه با مقایسه است که جنبش شکل میگیرد. برخی معتقدند که فرانسه به دوران وسطی بازگشته و حس نابرابری و شکاف طبقاتی در بین مردم نهادینه شده است.
تعمیق مشروعیت سیاسی و اقتصادی جنبه دیگری است که در فرانسه شکل گرفته است. روند جنبش در فرانسه از ابتدا جنبشی اجتماعی نبود، بلکه کنشی هیجانی بود. با افزایش قیمت سوخت، خانم رانندهای در یوتیوب اعتراض خود را گذاشت و موج اعتراضها راه افتاد. با جلیقهزردها جنبشی ضد قدرت در فرانسه شکل گرفته است؛ یعنی؛ معانیای که دولت در پی ساخت آن است از طریق جریانهایی که در داخل جامعه در حال شکلگیری است به چالش کشیده شده است. برای تبدیل کنشی هیجانی به جنبشی اجتماعی، نخست باید حس اجتماع شکل گیرد. سپس، به حس باهمبودن برسد، باهمبودن به رفع حس ترس بینجامد و با رفع ترس جنبش شکل میگیرد. جنبش کنونی فرانسه تمامی این مراحل را پشت سر گذاشته است.
حملات تروریستی در فرانسه حس ترسی بیرونی را سبب شده بود که اجازه بروز نارضایتیها را نمیداد. در برابر حس ترس، ضدقدرت ترس را بلوکه میکند. نخستین حس در جامعه فرانسه حس اشتیاق بود. با افزایش اعتراضات در فضای یوتیوب مردم جنبش را شکل دادند. در اصل نقش رسانهها را در شکلگیری جنبش جلیقهزردها نمیتوان نادیده انگاشت. در گام بعد، اشتیاق تبدیل به امید شد؛ امید به پیگیری خواستههای مردمی انجامید. واکنشهای دولت حس انگیزاننده منفی نیز ایجاد کرد و آن احساس خشم بود. این جنبش در فضای خودانگیختگی تودهها اتفاق افتاد؛ یعنی، زمانی که فضای شهری با فضای مجازی در هم آمیخته شد.
این اتفاق در اروپا سابقه داشته است. جنبش اسپانیا و ایسلند نیز مشابه همین روند را داشته است و گسترش جنبش جلیقهزردها به دیگر نقاط اروپا این نظریه را تأیید میکند.
دکتر نیکنامی از جمله ویژگیهای این جنبش را چنین برشمرد: خودانگیخته و فاقد رهبری است؛ دارای سمبل (جلیقه زرد)، شعار و سرود است؛ و فناوری در شکلگیری و گسترش آن نقش مهمی داشته است. جلیقه زرد از آن روست که هم در دسترس همه است و هم بهمعنای آن است که ما را ببینید. این جنبش در اصل بحران سرمایهداری و پوپولیستی نیست و مردم عادی بر پایه مشکلات اقتصادی این جنبش را پیش میبرند. این جنبش گرچه به سمت پوپولیسم در حال حرکت است، اما پوپولیسم نیست.
دکتر نیکنامی در جمعبندی افزود این جنبش بهدنبال از میان رفتن مشروعیت و دوم بهدنبال مشکلات اقتصادی شکل گرفت، نه مشکلات ساختاری سرمایهداری. سوم این جنبش پوپولیستی نیست. چهارم، این جنبش مختص به فرانسه نیست. نشانهها نشان میدهد این جنبش جنبشی اروپایی است نه صرفاً فرانسوی.
دکتر هادی دولتآبادی درباره آینده سیاسی مکرون سخن گفت و سخنان خود را در محورهای زیر پیشبرد: در معرفی مکرون، طرح افزایش مالیات بر سوخت، و خواستههای جلیقهزردها، عکسالعمل مکرون به این جنبش، عکسالعملها به سخنرانی مکرون، و آینده سیاسی مکرون.
مکرون جوانترین رئیسجمهور فرانسه و متولد ۱۹۷۷ است. از دانشگاهی فارغالتحصیل شده است که در آن اکثر رجل سیاسی فرانسه تحصیل کردهاند. کار خود را با کارشناسی امور مالی فرانسه آغاز کرد و مشاور مالی بانکها و مشاور مالی بسیاری از معاملات بزرگ بوده است. وی عضو حزب سوسیالیست و یکی از سیاستمداران میلیونر فرانسه است. مشاوره فروش نستله را وی داد که پورسانت بالایی نیز دریافت کرد. وی در ۲۰۱۲ از فرانسوا اولاند حمایت کرد و در تیم مشاوران اقتصادی وی جای گرفت. در می ۲۰۱۲ معاون دفتر کاخ ریاستجمهوری فرانسه شد. در اوت ۲۰۱۴ وزیر اقتصاد شد. قانون رشد و بهرهوری اقتصادی را در دسامبر ۲۰۱۴ پیشنهاد کرد. رویکرد او وی را سوسیالیست-لیبرال معرفی میکند. در آوریل ۲۰۱۶ نگاه خود را به پست ریاستجمهوری مطرح و حزب «روبهجلو» را تأسیس کرد و عنوان کرد که در این حزب هم از راست هستند و هم از چپ. در اوت ۲۰۱۶ بهدنبال مخالفتهای نخستوزیر با کاندیداتوری ریاستجمهوری وی، از وزارت اقتصاد استعفا کرد. در نوامبر ۲۰۱۶ رسماً اعلام نامزدی کرد و بدون وابستگی حزبی وارد کارزار انتخابات شد. در دور اول با ۲۴ درصد آرا وارد دور دوم شد. در دور دوم ۶۶ درصد رأی کسب کرد و هشتمین رئیسجمهور فرانسه شد. طرفدار سیاست آزاد است و حذف جناح راست و چپ و یافتن راه سوم را دنبال میکرد.
سازمان دیدهبان با توجه به شرایط اقتصادی، وی را رئیسجمهور ثروتمندان مینامند. اصلاحات مالیاتی وی بهنفع تنها ۲ درصد از مردم ثروتمند بوده است که ۴۲ درصد افزایش درآمد برای آنان خواهد داشت، اما قدرت خرید طبقه متوسط را کاهش خواهد داد. در اکتبر ۲۰۱۷، ۹۰ درصد فرانسویها بر این باور بودند که اصلاحات مکرون بهنفع ثروتمندان است. ۵۶ درصد او را رئیسجمهور خوبی نمیشناسند و ۷۵ درصد نظامهای مالیاتی او را به ضرر بیکاران میدانند. یکی از اقدامات وی حذف مالیات بر سکونت بود که البته هنوز اجرایی نشده است و شهرداران با آن مخالفت جدی کردند.
در برنامه گذار زیستمحیطی، ۳ سانتیم قیمت گازوییل و ۶ سانتیم قیمت بنزین افزایش یافت. ۴۴ سانتیم قیمت خود بنزین و ۶۰ سانتیم مالیات مصرف محصولات انرژی است. در خصوص مصرف گازوییل نیز ۴۵ سانتیم در برابر ۴۲ سانتیم بود. این افزایش از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۸ بوده است. اکنون مالیات بر بنزین ۶۹ سانتیم است در حالی که قیمت خود بنزین ۵۸ سانتیم و گازوییل ۶۵ سانتیم و مالیات آن ۶۰ سانتیم است.
از ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۲ قیمت بنزین از ۵۴ سانتیم به ۷۸ سانتیم خواهد رسید که ۳۴ میلیارد دلار به بودجه فرانسه کمک خواهد کرد و فشاری که بر مردم وارد خواهد شد ۲۰۷ تا ۵۳۸ یورو خواهد بود که تقریباً ۵۰ یورو در ماه برای خانوادههای فقیر است. این مبلغ فشار زیادی نیست ولی در فرهنگ فرانسه افزایش مالیات تابو قلمداد میشود. مخالفان این افزایش را بهنفع دولت میدانند و نه ملت که صرف امور دفاعی و عمرانی خواهد شد.
جنبش بدون ساختار جلیقهزردها در چنین فضایی و در فضای توییتر و اینترنت شکل گرفت. در ابتدا بدون خشونت بود و صرفاً جادهها را بستند و مانع از رسیدن ماشینهای سوخترسان شدند. خواست اولیه آنها حذف مالیات بر سوخت و کاهش هزینه معاینه فنی خودروها و حذف محدودیت سرعت حداکثر ۸۰ کیلومتر بر ساعت و صرفاً مربوط به ماشین بود و انجمنی داشتند با عنوان ۴۰ میلیون راننده که اقشار مختلف مردم را دربرمیگرفت. در ادامه خواهان تشکیل مجمع عمومی مالیاتی، دموکراسی بیشتر مانند سوئیس و برگزاری کنفرانس ملی اجتماعی شدند. خواستههای رادیکال آنها به استعفای مکرون کشید و مخالفت با توافقنامه جهانی درباره مهاجران که از خواستههای راست افراطی است.
مکرون در برابر جلیقهزردها سکوت اختیار کرد. در ۲۷ نوامبر همچنان حاضر به عقبنشینی نشد و امید به مباحثه ملی داشت. ۴ دسامبر با بالاگرفتن اعتراضات و خشونتها دولت شش ماه اعلام تعلیق در افزایشها را کرد و نه حذف. در ۵ دسامبر اعلام کرد که از این افزایش در ۲۰۱۹ صرفنظر شده است.
از آنجا که جلیقهزردها پاسخ خوبی نگرفته بودند، خشونت همچنان ادامه یافت. مردم به او لقب دیکتاتور میدهند، خواهان استعفای او و پایان جمهوری پنجم شدهاند. دست آخر در ۱۰ دسامبر مکرون عقبنشینی کرد و اصلاحاتی را پیشنهاد کرد. ۱۰۰ یورو به حداقل دستمزد افزود. مالیات را از اضافهکاری حذف کرد. از مالیات بر حقوق بازنشستگی نیز صرفنظر کرد و از شرکتها خواست پاداش آخر سال به کارمندان پرداخت کنند. به این ترتیب مکرون بهجای کسب ۴ میلیارد یورو، ناگزیر به هزینهکرد ۱۰ میلیارد یورو شد.
با این اصلاحات ۵۰ درصد فرانسویها اعلام کردند که اصلاً متقاعد نشدهاند و ۴۶ درصد کمی متقاعد شدهاند. ۶۶ درصد بعد از سخنرانی مکرون همچنان حامی جلیقهزردهایند و ۵۴ درصد خواهان ادامه جنبش بودند. طبق آمار ۸۹ درصد فرانسویها این سخنان مکرون را دیدند و شنیدند. ۲۷ درصد فرانسویها با شنیدن این سخنان آرام و ۷۲ درصد اصلاً متقاعد نشدند. ۵۸ درصد پذیرفتند که مکرون به اشتباه خود پی برده است.
۸۷ درصد از چپ افراطی و ۷۸ درصد از راست افراطی اعلام داشتند که با سخنان مکرون قانع نشدند. ۸۱ درصد از چپ افراطی و ۸۱ درصد از راست افراطی خواهان ادامه جنبش بودند.
۸۲ درصد رأیدهندگان به جناح راست و ۷۵ درصد رأیدهندگان به جناح چپ و ۴۴ درصد از رأیدهندگان به مکرون از جلیقهزردها حمایت کردهاند.
فرانسویها همسر مکرون را به ماری آنتوانت و مکرون را به لویی شانزدهم تشبیه میکنند و خواستار تحقق درخواستهای مردماند که در شهرداریها ثبت میشود (دفاتر خواستهها بهسان دوران انقلاب فرانسه). از اینرو، استفاده از تعبیر انقلاب ۲۰۱۸ چندان سخن به گزافه نیست. مکرون ۶۶ درصد آرا را کسب کرد ولی ۲۰ میلیون در مجموع به او رأی داده بودند و در اصل آرای ۴۰ درصدی مردم فرانسه را داراست. در می ۲۰۱۷، ۲۷ درصد مردم با مکرون مخالف بودند که اکنون ۷۶ درصد مردم فرانسه را تشکیل میدهند. در آن زمان ۴۶ درصد موافق داشته است که اکنون به ۲۰ درصد رسیده است.
دکتر دولتآبادی قضاوت مردم فرانسه را درباره رئیسجمهوران بیست سال اخیر چنین بیان داشت: شیراک در آغاز سال ۲۰۰۰، ۵۵ درصد مخالف و ۳۵ درصد موافق داشت. در انتهای ریاستجمهوری خود توانست تعداد موافقان خود را افزایش دهد. سارکوزی مخالفان زیادی داشت و در آخر توانست آن را کاهش دهد. اولان منفور شد ولی نه به سرعت مکرون. در این بین چپ افراطی و راست افراطی توانستهاند محبوبیت بیشتری کسب کنند.
نظرسنجیهای پارلمان اروپا نشان میدهد راست افراطی ۲۴ درصد، حزب مکرون ۱۸ درصد، جمهوریخواهان ۱۱ درصد، فرانسه تسلیمناپذیر ۹ درصد رأی خواهند آورد.
دکتر دولتآبادی آینده سیاسی فرانسه را مبهم توصیف کرد. راست و چپ افراطی گفتمان پوپولیستی را پیش گرفتهاند که خطری جدی برای مکرون و حتی اروپا خواهد بود. این جنبش آزمونی برای آینده فرانسه و اروپا قلمداد میشود.
آقای اولیویه مارتو با بیان پیشینه جنبشها و اعتراضات فرانسه از سال ۱۷۸۹ که بیشمار ادامه داشته است، به جنبش جلیقهزردها رسید. وی افزایش مالیات، خشونت و نابرابری اجتماعی را دلیل اصلی این جنبش برشمرد. به گفته وی در زمان انتخابات ریاست جمهوری در اصل مردم فرانسه به مکرون رأی ندادند، بلکه برای رأی نیاوردن رقیب وی آرای خود را به نفع مکرون در صندوق انداختند. بعد از انتخابات، در ابتدا امید به رشد اقتصادی داشتند. با افزایش مالیات و سیاستهای حمایتی مکرون از ثروتمندان، جنبش جلیقهزردها شکل گرفت. جلیقهزردها در بر تن کردن جلیقه زرد دلایل زیر داشتند: در فرانسه وجود این جلیقه در هر خودرو اجباری است (در زمان حادثه در جاده راننده برای خروج از خودرو باید آن را بپوشد)؛ میپوشند تا دیده شوند؛ رنگ زرد و آبی در فرانسه رنگهای معناداری است. وی نقش رسانههای اجتماعی را در شکلگیری و گسترش این جنبش بسیار جدی خواند. به باور او خشم اجتماعی بالاگرفته است و بروز انقلاب ششم محتمل است. وی هدف این جنبش را مقابله با کاپیتالیسم و دموکراسیخواهی عنوان کرد که در آن طبقه متوسط بیشترین نقش را داشته است.
این جلسه با پرسش و پاسخ حضار و سخنرانان پایان یافت.