بخشهای اصلی
پیوندهای سریع
دریافت اطلاعات پایگاه
لطفاً نشاني پست الكترونيك خود را برای دريافت اطلاعات و اخبار پايگاه در كادر زير وارد كنيد.
آمار سایت
- كل کاربران ثبت شده: 3336 کاربر
- کاربران حاضر در وبگاه: 0 کاربر
- ميهمانان در حال بازديد: 25 کاربر
- تمام بازديدها: 5379945 بازدید
- بازديد 24 ساعت قبل: 550 بازدید
| تاریخ ارسال: 1396/9/30 |
رونمایی از کتاب نظریهپردازی درباره ارتباطات میانفرهنگی
از کتاب نظریهپردازی درباره ارتباطات میانفرهنگی گردآورنده ویلیام بی. گادیکانست در کتابخانه دانشکده مطالعات جهان، دانشگاه تهران رونمایی شد. طی نشستی که با همکاری انجمن ایرانی مطالعات جهان برگزار شد، در روز شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۴ تا ۱۵:۳۰ در تالار ایران دانشکده مطالعات جهان با حضور مترجم اثر، جناب آقای دکتر حسن بشیر، این اثر نقد و بررسی شد. سه سخنران این نشست عبارت بودند از جناب آقای دکتر باقر ساروخانی، استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، جناب آقای دکتر سعیدرضا عاملی، رئیس دانشکده و انجمن مطالعات جهان و استاد دانشکده علوم اجتماعی، و سرکار خانم فریبا افکاری، رئیس کتابخانه دانشکده مطالعات جهان.
دکتر افکاری، ضمن خوشامدگویی به حضار، و تبریک هفته پژوهش، رونمایی از چنین آثاری را که ماهیت میانرشتهای و در حوزه کشورشناسی، ارتباطات، فرهنگ، رسانه و علوم اجتماعی جایگاه ویژهای دارند از جمله رسالتهای دانشکده مطالعات جهان برشمردند و به معرفی عصر، گردآورنده اثر و مترجم اثر پرداختند.
رئیس کتابخانه مطالعات جهان در معرفی دکتر بشیر، سه شاخص این مترجم را در ترجمه این اثر بشمردند: رشته تحصیلی ایشان در این حوزه، سالها اقامت ایشان در کشورهای مختلف آسیایی، آفریقایی، آمریکایی، اروپایی و عربی، و سالها تجربه کاری و پژوهشی در این زمینه.
ویلیام بی. گادیکانست نیز که گردآورنده و ویراستار اثر در زبان انگلیسی است استاد مطالعات ارتباطات انسانی و مطالعات آسیایی- آمریکایی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در فولرتون است. وی در این اثر با همکاری ۲۵ نفر از اساتید ارتباطات، نظریههای تأملبرانگیزی را در ۷ بخش و ۱۸ فصل گردآورده است.
انتشارات دانشگاه امام صادق، یکی از نخستین دانشگاههای مطالعات میانرشتهای در کشور، این اثر را در دو جلد و در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه در بیش از ۸۶۰ صفحه بهچاپ رسانده است.
این اثر که با مقدمه مترجم، و بهدنبال آن مقدمه گردآورنده و ویراستار اثر در زبان اصلی آغاز میشود حاوی نظریههای مدرن ارتباطات از دید متخصصان این حوزه است. در انتهای هر فصل نیز منابع هر فصل آمده است.
دکتر افکاری بیان داشتند با وجود تنوع موضوعی مقالات و نظریههای اثر در هر فصل، و نویسندگان متفاوت هر فصل، اثر از ویرایش و نظم و انظباط خوبی برخوردار است.
سخنران دوم نشست، جناب آقای دکتر ساروخانی، این اثر را کتابی مهم در حوزه ارتباطات میانفرهنگی برشمردند و سخنرانی خود را در سه بخش تنظیم و عرضه داشتند: معرفی اهمیت موضوعی اثر در دنیای امروز، طرح پیشنهادهایی در غنابخشی و بومیسازی هر چه بیشتر اثر، و قدردانی از زحمات مترجم اثر در این کار سترگ.
ایشان بیان داشتند که ارتباطات بینفرهنگی پدیدهای تاریخی است و خواهوناخواه در جوامع بشری مطرح بوده و هست. با وجود این، در گذشته این نگاه، وسواس و دغدغه در شناخت کشورهای دیگر بسیار محدود بوده است. برای مثال، در کتاب تاریخ جامع ایران آمده است که پرتغالیها پس از تصرف جزیره قشم، به فکر ملاقات با دربار صفویه افتادند. شاه صفویه، پس از ملاقات با ایشان دستور داد که زیر پاهای آنان خاکستر بریزند، زیرا کافر و نجس محسوب میشوند.
وی در تحلیل اتخاذ چنین رویکردهایی عنوان داشت که بین فرهنگها و ملتها فاصله بسیار زیادی وجود داشته است. شناختها محدود و تصادفی، و با مقاومت ملی همراه بود. به اعماق جامعه نمیرفت و نفرات محدودی از آن اطلاع پیدا میکردند. دنیا به نوعی حالت missification دچار بود. توصیف افراد از دیگر کشورها مردمانی نجس و کثیف بود. عقاید عقاید واقعی نبود، ارتباطی با هم نداشتند، جهانگردی قسمتی را دیده و چیزی گفته بود، هنوز نطفه اصلی برای ارتباطات بینفرهنگی شکل نگرفته بود.
آرام آرام دنیا کوچک شد و به قول بسیاری تبدیل به دهکده جهانی. فرهنگهای دور شدند همسایگان ما.
اهمیت کتاب اینجاست که مطرح میکند، انسانها میخواهند فرهنگهای خود را با هم مقایسه کنند و فرهنگها رو در روی هم قرارگرفتهاند و بههم نزدیک شدهاند. لذا، از چند جهت اهمیت آن مطرح است.
نخست، ارتباطات انسانها با دیگر فرهنگها مطرح میشود: در ورود به فرهنگی دیگر، چگونه رفتار کنیم؟ دکتر ساروخانی در ادامه بیان داشتند: «اتوکلاول بحثی دارد که آن را در دایرهالمعارف آوردهام. فردی آمریکایی مستخدمی ژاپنی، دقیق، منظم و جدی داشت که در مجموع از او راضی بود. صبحگاهی مستخدم با لبخند به اتاق او وارد میشود و با خوشحالی خبر فوت عموی خود را به وی میدهد. آمریکایی که لبخند او را که فردی جدی بود میبیند به سلامت عقل او شک میکند و همین امر به اخراج وی منجر میشود. در واقع، این مستخدم وفادارترین فرد به فرهنگ ژاپنی بود. فرهنگ ژاپنی فرهنگی suicism است، مقاوم در برابر مشکلات. در فرهنگ ما نیز چنین مقاومتی در برابر مشکلات وجود دارد. برای مثال، خانواده شهدا که فرزند خود را از دست دادهاند چون احساس رستگاری فرزند خود را دارند در مراسم تشیع پیکر عزیز خود شیون نمیکنند. این فرهنگی است که برای یک آمریکایی قابلدرک و قابلفهم نیست.»
در دنیایی که کوچکشده و رفتوآمدها افزایش یافته است، انسانها ناگزیر به برخورد با فرهنگهای متفاوتاند. با رشد جوامع صنعتی و منابع فناوری آنها، این کشورها به قدرت جهانی بدل شدند که فرهنگ جدیدی را برای ما بههمراه آورده است. دکتر ساروخانی افزود: «غرب تا در خانههای ما آمده و میخواهد وارد خانههای ما شود، حتی از درهای بسته. در اعماق خانوادههای ما نفوذ کرده است. فرهنگی که دور بود حالا آمده است به در خانههای ما و داخل خانههای ما، اعماق خانه ما، حتی در دل شب و حتی در حریم خصوصی زندگی ما.»
یکی از سردمداران جامعه ایران معتقد بود که ما باید تا مغز استخوان غربی شویم. در اصل فرهنگ غرب محصورش کرده بود. پیمان وثوقالدوله نیز میخواست ما را به سمت غرب سوق دهد. در مقابل، آلاحمد کتاب غربزدگی را نوشت.
کتاب نظریهپردازی درباره ارتباطات میانفرهنگی این مسئله روز دنیا را در قالب نظریهها بیان میدارد که برخورد ما با این پدیده چه باید باشد. برخورد ما با فرهنگهای مختلف دیگر برخورد تصادفی نیست، بلکه برخوردی سیستماتیک است.
این استاد علوم اجتماعی در بیان اهمیت و نقش این کتاب در ارتباطات میانفرهنگی بیان داشت: «اکنون، در دنیای جدید هژمونی هم پدید آمده است. دیگر نمیتوان بدون هیچ نظری کنار هم قرارگرفت. برخی فرهنگها قوی است و برخی ضعیفتر. فرهنگهای قوی هژمونیک هم هستند. آمریکا و بیبیسی بیدلیل که این همه برنامه برای ایران تولید نمیکنند. قصد دارند فرهنگ خود و ارزشهای اجتماعی خود را وارد جامعه ما کنند و ارزشهای جامعه ما را متزلزل سازند. در این هژمونی، فرهنگ قویتر فرهنگهای کوچک را مچاله میکند و میخورد و این بسیار خطرناک است.»
وی دو مفهوم ethnocide را در مقابل exter miliation مطرح کرد و ادامه داد: «exter miliation یعنی از بین بردن یک نسل، اصل را بهکل از میان بردن، مثل چنگیز. چنگیز وقتی حصار نیشابور را بعد از محاصرهای طولانی شکست، دستور قتلوعام همه را صادر کرد. پس از خاتمه قتل و غارت، گربهای را سر دیواری دید. دوباره سربازان خود را روانه شهر کرد که دستور را کامل اجراکنند.
«ethnocide مرگ فرهنگی یا کشتار فرهنگی است، مثل سرخپوستان آمریکا. جامعه آمریکا با تکنولوژی برتر بر جامعه سرخپوستان غلبه کرد. سرخپوست امروز شلوار جین به پا، در یک دست کوکاکولا و در دست دیگر فستفود دارد و زبانش هم آمریکایی است. یعنی، دیگر اثری از ghost dance و مراسم و هویت تاریخی مردم سرخپوست وجود ندارد.»
ایشان در بعدی دیگر به هژمونی فرهنگی اشاره و تأکید کرد: «باید متوجه باشیم، بتوانیم سازوکار مناسب برای آن اتخاذ کنیم، و نظریههای طبیعی و مقبول داشته باشیم. در هژمونی فرهنگی، فرهنگهای ضعیفی مثل سرخپوستان نابود میشوند، اما فرهنگهای قویتر با تعارض همراه میشوند. فرانسه دچار همین وضعیت شد. سینمای فرانسه تسخیر سینمای پرجاذبه آمریکا شده بود. آمریکاییان با فناوری برتر خود در فیلمسازی، سینمای فرانسه را به مرز ورشکستگی کشانده بودند که دولت فرانسه برای حمایت از فیلمهای ساخت خود و کالای فرهنگی خود، برای تماشاگران سینمای آمریکا تعرفه تعیین کرد. همچنین، زبان فرانسه بسیار تحت تأثیر زبان انگلیسی و تحت سلطه زبانی آن بود و استفاده از کلمات انگلیسی در فرانسه برای گوینده تشخص ایجاد میکرد. در ایران نیز با آن مواجه بودهایم.»
assimilation که استاد معادل تَشَبُه را برای آن پیشنهاد کرد، از دیگر مباحث مطرح بود. دکتر ساروخانی در تعریف این مفهوم بیان داشت: «assimilation یعنی، افراد آنقدر فرهنگی را متعالی میدانند و سرزمینی را متعالی و موعود میدانند که میخواهند مثل آن شوند. این امر متأسفانه در جوانان ما بسیار رایج شده است، بهخصوص آنها که به شبکههای خارجی دسترسی دارند. نمیتوانند شعر حافظ را بخوانند ولی میتوانند مانند مایکل جکسون برقصند. لذا، جوانان ما را بیهویت میسازد و در خلأ قرارمیگیرند.»
فرهنگهای هیبریدی از دیگر جنبههای مطرح در ارتباطات میانفرهنگی است: فرهنگهای دورگه. در مواجهه با چنین شرایطی سه رویکرد وجود دارد: ترد مطلق (که جواب نمیدهد)، پذیرش مطلق (که جواب نمیدهد)، سیاست اعتدال؛ یعنی، سیاستی که بتوانیم عناصر فرهنگی را بگیریم و با فرهنگ خود سازگار کنیم.
مباحث کتاب نظریهپردازی درباره ارتباطات میانفرهنگی بهدنبال برقراری چنین سازگاریای است، سازگاری با دنیای جدید. اتخاذ فرهنگ بسته سبب میشود که دنیا و حرکت دنیا را نبینیم. لذا، عناصر جدید به داخل فرهنگ ایرانی و بومی ما وارد میشود و در فرهنگ دیگری حل میشویم. فرهنگ ابژه در برابر سوژه در اینجا مطرح است. فرهنگ ما باید سوژه باشد، نه ابژه. ابژه موجودی انفعالی است. سوژه موضوع مورد اهمیت انسان والایی است که داناست، اندیشمند است، عناصر گوناگون مفید را میگیرد و با انطباق آن با فرهنگ خود، برای حرکت فرهنگی و سازگاری فرهنگی استفاده میکند.
ایشان در دنباله سخنرانی خود به بیان مفهوم anachronism پرداخت: «chron یعنی زمان و anachronism یعنی نازمانی، یا معادل بهتر غریبهبودن با زمان خود. فرهنگی که نتواند دیگر فرهنگها ببیند، ناخواسته تسخیر آن فرهنگها خواهد شد. از همین روست که در اسلام گفته شده اطلب العلم. مبادا که غافل و دچار self-sufficiency، خودبسندگی، شویم. یعنی، دورتادور خود دیواری بلند بکشیم و به ایزولاسیونیسم (انزوای فرهنگی) گرفتار شویم. برای کسب دانش اگر لازم باشد تا چین باید رفت، ولی باید آن را با جامعه خود، با موازین اخلاقی خود و با نظام خود انطباق دهیم.»
وی در بیان نقطه قوت دیدگاه کتاب نظریهپردازی درباره ارتباطات میانفرهنگی بیان داشتند: «در این کتاب نیز بر سازگاری، پذیرش و تسامح تأکید شده است. مبادا پرتغالیها را کثیف و مریض و نجس بدانیم و زیر پایشان خاکستر بریزیم. مبادا که جوانان ما تا مغز استخوان غربی شوند. باید اعتلا و اعتدال را حفظ کنیم.»
ایشان ضمن نفی برتری فرهنگی، بر احترام به فرهنگها تأکید کرد و با شرح مثالی ادامه داد: «در کتاب مردم وحشی نوشته لیو ورو، استاد دانشگاه سوربن، آمده است که ’این مردم درحالتوسعه درستبشو نیستند، فرهنگ توسعه ندارند و وحشیاند. غواصانی که میخواهند برای صید صدف به دریا بروند شب قبل تا به صبح به دعا مشغول میشوند تا دو سه دقیقه در روز بعد به دریا بروند و صدف صید کنند. اینها عاقل نیستند و وقت خود را شب تا به صبح برای دو دقیقه غواصی تلف میکنند.‘ این استاد دانشگاه سوربن این نکته را ندیده است که دعای شب تا به صبح این غواصان به آنان چنان استحکام و قدرتی میدهد که به دل دریا با حیوانات وحشی آن میزنند تا صدف صید کنند. دعا به آنان آرامش و قدرت روحی میبخشد.» دکتر ساروخانی تأکید کرد که تسامح نماد برتری فرهنگی است، نه فرهنگی که دیگر فرهنگها نجس و وحشی میداند.
ایشان در ادامه بیان اهمیت این کتاب افزود: «ما امروز میدانیم که آنچه نداریم نظریهپردازی است. باید نظریه تولید کنیم و نظریههای خود را در سطح جهان منتقل کنیم.» ایشان عنوان کتاب را عنوانی معتبر دانست و افزود: «نظریه کلید فهم ما از دنیاست.»
دکتر ساروخانی در ادامه به چهار تمایز مهم اشاره کرد. نخست، تمایز فرهنگی میان جمعگرایی و فردگرایی. در فرهنگهای جمعگرا، جمع معتبر است نه فرد و همه افراد در خدمت جمعاند، مثل نظامهای فاشیستی و نظام توتالیستی.
دوم، فاصله قدرت. قدرت در دست کیست، چه کسانی در اوج قدرتاند و چه کسانی زمین ماندهاند و فاصله بین زمینماندهها با بلندینشینان چقدر است؟
سوم، هنجارها. بعضی فرهنگها سختگیرترند و فردی که کوچکترین فاصلهای از موازین فرهنگی بگیرد از دید جامعه هنجاری نابخشودنی است. برخی فرهنگها به قطعیت خود بهای زیادی میدهند و برخی فرهنگها تسامح قائلاند.
چهارم، مردانگی و زنانگی. تا چه حد فرهنگی مردانه است و تا چه حد زنانه؟ چقدر پدرسالاری است و چقدر مادرسالاری؟ یا چقدر فاصله قدرت میان مرد و زن است؟ فرهنگ مردانه طراحی شده یا زنانه؟ برخی فرهنگها حتی زبان مردانه دارند.
ایشان پیشنهاد کردند که در چاپ بعدی اثر مقدمه جدیدی تنظیم شود و برای هر چه غنیتر و ایرانیتر کردن نظریهها، نظریههای زیر به آن اضافه گردد:
نظریه نخست، نظریه رجعت. در فرهنگهایی مانند فرهنگ ایرانی، موازین فرهنگی و ارزشهای انسانی اهمیت دارد. انسان فرزانه میخواهند. برخی فرهنگها چنین نیستند و غریزی عمل میکنند. فرهنگ غریزی متعالی نیست، فرهنگی نیست. رجعت کردهاند به دورانی که هنوز فرهنگ تعالی پیدا نکرده بود و هنوز رفتار انسانها تابع فرهنگ نبود. برخی جوامع غریزیمسلک و غریزیمحورند و برخی جوامع فرهنگمحورند و به فرزانگی اهمیت میدهند. برخی جوامع بزمیاند، مثل آتن که کودکان را آرام و بزمی تربیت میکرد. کودکان میتوانستند حرف بزنند، نقد کنند، با پدرشان طرح مسئله کنند. برخی جوامع رزمیاند، مثل اسپارتا که کودکان را رزمی و برای جنگ و خشونت تربیت میکنند.
نظریه دوم، امتناع. در برخی جوامع افراد که تسلیم خواستهها و نفس امارهشان میشوند، تسلیم جسماند و التذاذ ذر آنها تبلیغ میشود. در جامعهای دیگر فرهنگ مقاومت ایجاد میشود. افراد میآموزند که در برابر مصائب تسلیم نشوند، از سختیها نترسند، دچار التذاذ و هدونیسم نشوند. سعی کنند امتناع کنند. بین نفس اماره و لوامه تعادل ایجاد کنند و الگویی تولید کنند که رنگ لوامه دارد تا اماره؛ انسانی که بهجای تسلیم در برابر خواستههای جسمانی، تسلیم خواستههای فرزانگی و متعالی است؛ ویژگیهای خاصی دارد. چه بسا در چاپهای بعدی بنویسیم که چنین فرهنگهایی شرایط انسانی دارند.
دکتر ساروخانی به مطالعات میانفرهنگی مونتسکیو اشاره کرد که از فرهنگ فرانسه نقد میکند. بهدنبال ذهن بکر pure minde میگردد و ازبک و رضا دو شخصیت خیالی در نامههای ایرانی را خلق میکند که از اصفهان به پاریس رفتهاند و چیزهایی را که برای مردم فرانسه عادی است نقد میکنند.
دکتر ساروخانی، در قدردانی از زحمات مترجم اثر، بیان داشت که دکتر بشیر سالها قبل از زمان تحصیل در مقطع دکتری در درس ارتباطات بینفرهنگی دغدغه موضوعی این اثر را داشتهاند: «لم یشکرو مخلوق، لم یشکرو خالق. دکتر بشیر واقعاً با عشق این کار را انجام داد، با وجود مشکلات جدی جسمانی که داشتند. تمثیل این عشق در این شعر حافظ است:
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند»
سخنران دوم نشست، دکتر عاملی، ضمن تبریک به دکتر بشیر بهدلیل ترجمه چنین اثری، این اثر را نخستین منبع جامع در حوره ارتباطات میانفرهنگی معرفی کرد. وی در بیان تأثیر نظریههای میانفرهنگی بر مطالعات میانفرهنگی بیان داشت، این اثر مجموعهای از نظریههایی را گردآوری کرده است که زمینه را برای محققان و دانشجویان حوزه ارتباطات میانفرهنگی آماده میکند. ایشان همچنین از دکتر ساروخانی تشکر کرد که در سخنرانی ۴۰ دقیقهای خود بسیاری از کلیدواژههای مهم حوزه ارتباطات را ذکر کردند و با هنر مخصوص استادان بزرگ توانستند بحث را در بستر مسائل اجتماعی طرح کنند. همچنین، با از دکتر افکاری تشکر کردند که مدیریت جلسه را برعهده داشتند و با مطالعه اثر، معرفی اثر را برعهده گرفتند.
دکتر عاملی، بحث ارتباطات بینفرهنگی را ناظر بر مسئله اجتماعی بزرگی دانست که چالش اجتماعی بزرگی پدید آورده است و حوزه ارتباطات بینفرهنگی را عمومیت بخشیده است. رئیس دانشکده مطالعات جهان در ادامه سخنان خود بیان داشت: «الیگانس و همکارانش محصول پساجنگ جهانی اول و دوم است. تردیدی نیست که جنگ جهانی اول و دوم محصول عدم فهم یکدیگر بود. هیروشیما و ناکازاکی قبل از بمباران هستهای بمب بدفهمیها سرشان ریخته شد. وقتی بمب بدفهمی منفجر شد، بمب هستهای هم معنادار شد.»
وی به مطالعهای با عنوان Revisiting Hiroshima in Iran (بازنگری هیروشیما در ایران) در دانشگاه امآیتی اشاره و خواندن آن را به حضار پیشنهاد کرد: «در این مقاله ۴۵ صفحهای آمارها درباره ذهنیت مردم آمریکا درباره مردم ژاپن قبل از انداختن بمب بر سر مردم هیروشیما و ناکازاکی و درصد موافقان این بمباران در میان مردم آمریکا ذکر شده است. بین جنگ جهانی اول و دوم، دیگریهراسی بسیار گستردهای در آمریکا صورت گرفت. این فیلم نخست در ارتش آمریکا بهصورت محرمانه و بعد در معرض عموم نمایش داده شد. آن صحنهپردازیهای رسانهای و البته واقعیت ژاپن خشن، به آن دامن زد. ژاپنیها هنوز هم از آن دوران خجالت میکشند. چندی پیش که سفیر ژاپن مهمان دانشکده بود، با اشاره من به آن دوران، سفیر و همراهانشان همه سر به زمین انداختند. متوجه این خجالت نشدم. دوستان مطالعات ژاپن گفتند که هر وقت آن دوره مطرح میشود، ژاپنیها خجالت میکشند. واقعیتی از ژاپن خشن وجود داشت، اما معنای آن این نبود که مردم ژاپن قتلوعام شوند. امروز وقتی از آمریکاییان سؤال میشود که آیا باید بمب هستهای بر سر مردم ایران ریخت، ۱۳ درصد میگویند بمب ریخته نشود. این ۱۳ درصد نیز نگران اقدام تلافیجویانه ایراناند، و جنبه انسانی ندارد. صحبت از بمباران شهرهای کوچک ایران است. مردم شهرستانها را معصومتر تلقی میکنند تا مردم شهرهای بزرگ و پایتخت را.»
دکتر عاملی ارتباط بینفرهنگی و میانفرهنگی را دانش حل مسئله و دانش اصلاح ذهنیت، دانش برطرفکردن چالش، و دانش مدیریت تضاد برشمرد. ایشان که ۱۰ سال است اشتغال به تدریس در این حوزه دارند، از دادن این درس و حضور در این کلاس و فعالیتهای دانشجویان آن ابراز شادمانی کردند.
به اعتقاد ایشان، در مواجه با تضادهای اجتماعی، برخورد نخستین چیزی است که در ذهن شکل میگیرد. در حالی که در دانش اطلاعات میانفرهنگی تضاد حلشدنی است و بنبست محسوب نمیشود. در تضادهای اجتماعی نخستین نکته بهحسابآوردن طرفین تضاد است. اگر یک طرف تضاد را بهحساب آوریم و طرف دیگر را بهحسال نیاوریم و برای آن ارزش و پایگاه اجتماعی قائل نشویم، تضاد تشدید خواهد شد. قدم نخست در مواجهه با تضاد recognition است، تابآوری طرفین تضاد یا اطراف تضاد.
ایشان در ادامه به مطلب دکتر ساروخانی درباره جهانیشدن اشاره و تأکید کرد: «امروز ما با فشردگی مسائل اجتماعی مواجهیم. شاید در هیچ برههای از تاریخ با چنین فشردگیای در مسائل بینفرهنگی مواجه نبودهایم. جغرافیا تحکمی بود بر جداسازی. امروز فاصلهها برداشته شده است. با برداشتهشدن فاصلهها در صنعت و همزمان در ارتباطات، دیگر کنار هم هستیم. همسایهشدن جهان اتفاق افتاده است و آموزههای جدید بسیاری میطلبد که چگونه با همسایهها رفتار کنیم.» وی برای شفافیتبخشیدن هر چه بیشتر به این امر ساکنان مجتمع را مثال زد که مسئلهای کوچک مثل ریختن زباله اگر توسط حتی یک فرد ساکن مجتمع رعایت نشود، چه معضلی ایجاد خواهد شد و هر چه مجتمع بزرگتر باشد، مسائل آن نیز بزرگتر میشود.
دکتر عاملی در ادامه سخنان خود افزود: «جهانیشدن و فضای مجازی مسئله بزرگی برای ماست و باید با این مسئله زندگی کنیم. زندگی در قرن ۲۱، زندگی در قرن عقلانیت است و باید توقع توسعه عقلانیت داشته باشیم. بتوانیم با دیگران تعامل عقلانی داشته باشیم، ولی لزوماً این نیست. همسو با رشد جهان دانش، در سیاست هم پیچیدگیهایی پدید آمده است. بسیاری از نظریههای میانفرهنگی دال بر تعاملات طبیعی است. بنت در بحث توسعه تفاوتهای بینفرهنگی، این فرض را داشت که فرد دارای ارتباطات کم، دچار ethnocentrism میشود و در موقعیت انکار قرارمیگیرد. وقتی در موقعیت انکار قرارگرفت، نه میشنود و نه میبیند و فقط زبانش کار میکند. در واقع manipulationای شکل گرفته که از مرجع ذهنی خاص خودش تغذیه میشود و قضاوت میکند. با توسعه ارتباطات، پلات سه مرحلهای ethnocentrism تبدیل میشود به ethnorelativism و قومیتگرایی نسبی شکل میگیرد که فرد میرسد به اینکه تحمل کند، تطبیق یابد، تسامح کند؛ جایی که ارتباطات طبیعی داریم، ولی ارتباطات ما ضعیف است.»
رئیس دانشکده مطالعات جهان در بیان تفاوت و اهمیت آن در عرصه سیاست ادامه داد: «در عرصه سیاست تمامی این نظریهها نقدپذیر است. در این عرصه agentهایی هست که بر اساس آن اصلاً دیگریهراسی را تولید میکنند. دیگریهراسی برنامهای است در نظام سلطه جهانی. در نظام سلطه جهانی برای آنکه بازار جنگ فعال باشد، باید دیگریهراسی وجود داشته باشد. امسال ترامپ بودجه ۷۰۰ میلیارد دلاری نظامی آمریکا را امضا کرد. نزدیک به ۱۰۰۰ میلیارد دلار بازار تجارت جنگ است. فعالنگهداشتن این بازار مستلزم این است که یکی از دیگری بترسد و عرصه سیاست عرصهای است که مدام بر این طبل ترس میکوبد تا آن را فعال نگاه دارد.»
دکتر عاملی دیگریهراسی را خاص امروز ندانست و ادامه داد: «این دیگریهراسی و قومیتهراسی یا به تعبیر دکتر ساروخانی ethnosize در کنار genocide در طول تاریخ همواره وجود داشته است. genocide کشتار جمعی است، نظیر کشتار آفریقاییان که آنان را همچون کیسه نمک برای سبکشدن کشتی به دریا میریختند؛ یا genocide فیلیپین، هند و سرخپوستان بومی آمریکا. امروز سخن از هولوکاست است اما از genocideهای دیگر صحبتی نیست. در وین در صحبت با دوستان وزارت امور خارجه، مسئول بخش حقوق بشر میگفت در مدارس وین و اتریش برنامه آموزشی هولوکاست دارند. پیشنهاد کردم که چرا هولوکاست و چرا genocide نه؟ کشتار در جهان فقط کشتار یهودیان نبوده است. یهودیان امروز جمعیت ۱۷ میلیونی در جهان دارند. البته هولوکاست نیز محکوم است و فرقی نمیکند که یهودی کشته شود یا مسلمان. انسان باارزش است.»
وی با اشاره به مباحث فقهی ادامه داد: «در فقه انسانی میگوییم عمل مکره جایز است و عمل مجبور مصدق است. اگر به مسلمانی گفته شود که اگر مشروب نخوری کشته خواهی شد، میتواند مشروب بخورد. شرع اجازه میدهد. هر حرام دیگری هم اگر جان انسان را در موازنه در برابر عمل حرامی بگذارند، شرع اجازه میدهد عمل حرام انجام شود و جان فرد حفظ شود، جز در کشتن نفس محترمه. اگر گفته شود اگر او را نکشی کشته میشوی، نمیتوان دیگری را کشت. عمل مجبور در مورد دیگران مصدق ندارد.»
وی مطالعه ارتباطات بینفرهنگی را ضرورتی اجتماعی دانست که دارای دامنه گستردهای است و در اصلاحات اهمیت بسیاری دارد و افزود: «در ارتباطات نباید تردید داشت که elusion مطرح است که نوعی اختلال در فهم دیگری و برفک رابطه است.»
دکتر عاملی ضمن اشاره به جلد ۱ کتاب ادامه داد: «نظریه سیانان یعنی مدیریت هماهنگی معنادار. بنیان آن بر این است که داستانها خود را زیر سؤال ببریم؛ مثل داستانی که در مورد اصفهانیها، قزوینیها، رشتیها و اسکاتلندیها وجود دارد. این داستانها داستانهای اشتباهی است. مدیریت معنا میگوید نخست اطلاق داستان خود را بشکن و یک داستان هم برای طرف مقابل فرض کن. لذا، در انگارههای ذهنی همواره در ارتباطات نوعی تفکر لحظهای وجود دارد. فرد با احساسات و هیجانات خود درباره دیگران قضاوت میکند. در deliberative thought مکثی وجود دارد. فکر میکند که درست است یا درست نیست. اگر درست بود انجام میدهد. واقعیت این است که انگارههای ذهنی تسهیلکننده روابط بین انسانهاست. کاری میکنند که در ارتباطاتمان فکر نکنیم. فکر نکنیم که یک سوزن به خود بزنیم. وحید خراسانی معتقد است تفکر یعنی سوزنزدن به مغز. چون باید تحمل افراد بالا رود و بگویند اشتباه کردم یا ممکن است اشتباه کنم. اما اگر از ابتدا بگوییم من مطلقاً درستم، دیگر جایی برای تفکر باقی نمیماند. انگارههای ذهنی در واقع بازخوانی این معناست که من مطلقاً درست میاندیشم. لذا، هر چیزی که در هنجارهای اجتماعی تبدیل به انگاره شده است، میشود اصلی ذهنی که بر مبنای آن دیگران را قضاوت میکنیم. ما اکنون گرفتار ارتباطات بینفرهنگی ناخودآگاهیم. این ناخودآگاهی در بسیار از مواقع اختلالی است که میانجی میشود که قضاوت من از دیگری چیست و قضاوت دیگری از من چیست.»
استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران با ذکر مثال به شفافکردن موضوع پرداخت: «در سال ۱۳۷۰ در میدان بهارستان پیاده میرفتم که پیرمردی از کنار رد شد و گفت ’خدا لعنتتون کنه.‘ به پیرمرد گفتم ’پدر جان نمیترسی سید اولاد پیغمبر رو لعنت میکنی؟‘ و صورت او را بوسیدم. در توضیح عمل خود اشاره کرد به اوضاع اقتصادی کشور و اینکه پولی ندارد که برای نوه خود شکلاتی بخرد و به خانهاش برود. این فرد چند پیشفرض در ذهن خود پرورده بود. ازجمله اینکه همه روحانیت مسئول احیاناً اشتباهها و مشکلات کشور است. این یکی از داستانهای ارتباطات بینفرهنگی است که equation (معادله) درست میکند: یکی مساوی همه و همه مساوی یکی. بنلادن مساوی است با همه افغانستان و همه مسلمانان، و همه مسلمانان مساوی است با بنلادن. بعد از ۱۱ سپتامبر، در قطار میلان به رم با پیرمرد و پیرزنی همسفر بودم که حدوداً ۸۰ ساله بودند و در این سن انتظار پختگی بیشتری از افراد میرود. پاپ دعوت کرده بود به pry for peace. همه پیروان ادیان جهان برای صلح دعا کنند. تازه داستانهای افغانستان شروع شده بود. از آن دو پرسیدم بهنظر شما آیا درست است که آمریکا بهخاطر بنلادن که تازه افغانی هم نیست و اهل عربستان سعودی است مردم افغانستان را قتلوعام کند؟ بدون هیچ تردیدی پاسخ دادند البته که درست است.»
دکتر عاملی در ادامه افزود: «هر کجا که احتمال خطر میدهیم، باید در میدان بهطور جدی رفتار کنیم و احساساتمان را درگیر مسئله نکنیم؛ یعنی، realism عرصه سیاست با right. هر چه توانایی داری، حق داری، انسان را میکشد به اینجا. لذا، مسئله بزرگی وجود دارد، بهخصوص در ارتباطات بینفرهنگی و در عرصه بینالمللی. ارتباط میانفرهنگی در درون فرهنگ ملی است و بعد آن را میآوریم در سطح جهانی و در سطح بینالمللی مطرح میکنیم. ذهنیتهای بسیاری وجود دارد. تصویرهای قالبی نسبت به ملیتها غوغا میکند. ما هم این تصویرهای قالبی را داریم که باید این قالبها را شکست. در روابط احزاب سیاسی کشور هم این قالبها دیده میشود. طرفداران این جریان سیاسی طرفداران آن جریان سیاسی را متهم میکنند به اینکه دین ندارند، نماز نمیخوانند. که البته اینطور نیست. کلیشهها انسان را به این سمت میکشاند.»
رئیس دانشکده مطالعات جهان در بیان اهمیت کتاب نظریهپردازی درباره ارتباطات میانفرهنگی گفت: « این کتاب تمامی نظریههای مهم و نظریه نشیدا را در خود جمع کرده است. هر کسی که درباره روابط خانوادگی و خویشاوندی، روابط میانفرهنگی، روابط بین فردی فکر میکند، لازم است این کتاب را مثل کتاب داستان بخواند. هر دو جلد حاوی مطلب است.»
وی همچنین از دکتر ساروخانی تشکر کرد که زمینه تهیه این اثر را برای دکتر بشیر جهت تدریس در درس ارتباطات دوره دکتری فراهم آورد. به بیان ایشان دکتر بشیر ریشههای انگیزهای عمیقتری در تهیه اثر داشته است که به دوران جوانی و سفرهای بسیار ایشان بازمیگردد.
دکتر عاملی در خاتمه به تعریف بی. گادیگانست از ارتباطات میانفرهنگی اشاره کردند: «ارتباطات میانفرهنگی یعنی پیداکردن راه بهتر.»
دکتر بشیر، مترجم اثر، پس از شنیدن سخنان سخنرانان، ضمن تشکر از حضار، از دکتر ساروخانی و دکتر عاملی که با طرح مباحث مفیدشان نشست را به نشستی آموزشی در حوزه ارتباطات میانفرهنگی بدل ساختند و از دکتر عاملی و دکتر افکاری بهدلیل برگزاری این نشست تشکر کرد. ایشان بیان داشتند که اثر به چندین نشست رونمایی نیازمند است؛ نهفقط به این دلیل که تنها اثر در حوزه نظریهپردازی میانفرهنگی است، بلکه بهمنظور طرح مباحث علمی، تحلیلها، رویکردها و پیشنهادها.
ایشان سخنرانی خود را با معرفی پیشینه خود آغاز کرد: «بعد از تحصیل در انگلستان در کنار دکتر عاملی، ۱۰-۱۲ سال است که در دانشگاه امام صادق و دانشگاههای مختلف دیگر به تدریس ارتباطات بینالمللی و ارتباطات بینفرهنگی اشتغال داشتهام و در نتیجه نوعی علاقهمندی در من بود که در نهایت آن را به دانشگاه امام صادق تحمیل کردم. از منظر سیر و سفر انفسی و جغرافیایی، شاید از حدود ۶۴ سال سنم دستکم ۳۰ سال را در سفر بودهام: ۸ سال در آفریقا، ۳ سال در آمریکا، ۱۵ سال در اروپا و ۱۰-۱۳ سال در کشورهای عربی و به دو زبان انگلیسی و عربی نیز تسلط دارم. با تمامی این برخوردها و ارتباطات به این نتیجه رسیدم که بهترین حوزه مطالعه شناخت انسان و ارتباطات انسانی و شناخت فرهنگهای مختلف است. در روزنامه اطلاعات، قبل از جلسه حدود ۲۰ سال پیش تانزانیا، مقالات ۲۰ برگی مختلفی در حوزه زبانشناسی، فرهنگشناسی و اسلامشناسی درباره کشورهای مختلف تهیه میکردیم. سال ۴۹-۵۰ تغذیه قبول شدم که ادامه ندادم. سپس مهندسی کشاورزی قبول شدم که گفتند اگر شاگرد اول شوم میتوانم پزشکی بخوانم و به آمریکا بروم که باز هم ادامه ندادم. عکس حالا، در آن زمان جوانان علاقهای به رفتن به آمریکا نداشتند. در آمریکا فیزولوژی خواندم که آن را هم رها کردم. در آفریقای جنوبی در مقطع کارشناسیارشد علوم سیاسی شروع به تحصیل کردم. بحثهای سیاسی چندان مرا راضی نمیکرد. در نهایت، به انگلستان رفتم و ارتباطات بینالملل و عرب را همزمان در دانشگاه ناتینگهام خواندم. سرانجام ارتباطات بینالمللی و ارتباطات میانفرهنگی را در دانشگاه لستر بهاتمام رساندم.»
وی در بیان دلیل طرح این تاریخچه عنوان کرد: «ارتباطات بینفرهنگی و ارتباطات بینالمللی اهمیت بسیاری دارد. شناخت انسانها و شناخت ملل مهم است. این شناخت نیازمند نوعی نگاه متواضعانه و واقعی نسبت به فرهنگها و انسانهای مختلف است. اگر از روی نخوت و نگاه استعماری به جهان نگاه کنیم، نمیتوانیم درکی از جهان داشته باشیم.»
دکتر بشیر با بیان تأکید اسلام بر بحث دیدگاه افزود: «در اسلام بر مساوات میان انسانها تأکید بسیار شده است و اینکه انسانها نیازمند نوعی هدایت و رفاقتاند. به خوبی و تعامل محتاجاند.»
وی انگیزه دیگر خود را در تهیه این اثر، تدریس این کتاب در مقطع دکتری بهخصوص در دانشگاه آزاد اسلامی و لطف دکتر ساروخانی بیان کرد که دانشجویان کوشای آن دانشگاه نیز به نحو احسنت همکاری کردند.
دکتر بشیر در بیان نحوه دریافت مجوز ترجمه از صاحبان اثر اصلی گفت: «میخواستم به گادیکانست بگویم که اثرش را در دست ترجمه دارم. ولی قبلاً در مورد کتاب دیگری این کار را کردم و صاحب اثر مدعی شد که باید حق و حقوق او را بدهم و از ناشر اثر هم مجوز بگیرم. از طرح پشیمان شدم چون در ایران و نه در هیچ جای جهان چنین مسئلهای معمول و مرسوم نیست. کتابهای مختلفی دارد ترجمه میشود، بدون آنکه مجوزی از نویسنده یا ناشر داشته باشند.»
دکتر بشیر در بیان دشواریهای خاص ترجمه این اثر و اهمیت این اثر بیان داشت: «دانشنامه بینالمللی ارتباطات باخ را در ۱۲ جلد در دست ترجمه داریم که ۶ جلد نخست آن زیر نظر بنده و با ویراستاری بنده تهیه شده است که در ۱۱ جلد زیر چاپ است و اولین جلد آن با عنوان ارتباطات و توسعه با انتشارات علمی-فرهنگی بهچاپ رسیده است. این دایرهالمعارف مجموعه بسیار بزرگی است در حوزه ارتباطات که از قضا مدخلهایی نیز در حوزه ارتباطات میانفرهنگی دارد. با این همه ترجمه کتاب نظریهپردازی درباره ارتباطات میانفرهنگی جایگاه دیگری دارد. گادیکانست در تدوین این کتاب متحمل زحمات بسیاری شده است. کلمهبهکلمه این کتاب را با لذت مطالعه کردم. تمامی تحقیقات و نقدها را درباره این اثر در آمازون خواندم تا با نظرات اساتید در این زمینه آشنا شوم. این کتاب در سال ۲۰۰۵ بهچاپ رسید و در ۲۰۱۲ تجدید چاپ شد. در نسخه تجدید چاپ شده آن گادیکانست گفته است که هیچچیز جدید دیگری نتوانستهاند به آن اضافه کنند و نظریهای به مجموعه اضافه نشده است. این نظریهها جامعترین نظریهها در حوزه زبانشناسی و معناشناسی تا بحث هویت در مذاکره، چهرهسازی در مواجهه با مسائل مختلف در ارتباطات میانفرهنگی را شامل میشود. تنوع فصلهای این اثر حقیقتاً چیز عجیبی است. از هماهنگی معنا شروع شده تا بحثهای هویت و هیچ بخشی از ارتباطات میانفرهنگی در آن مغفول واقع نشده است. در این اثر برای هر مدخل حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ واژه ترجمه شده است، واژههای مهم و کلیدی. برخی از این واژهها کاملاً واژههای جدید برای ما بود. با بسیاری از اساتید برای یک واژه مشورت میکردیم، از جمله با دکتر آذری، دکتر امامی، دکتر فرهنگی، و دکتر ساروخانی. مفهومسازی درست با ترجمه ملاک ما بوده است. ترجمه کلمهبهکلمه پیش رفته و هیچ کلمه یا خطی جانیفتاده است. با اینکه به ادبیات و زبان بینالملل نوشته شده است، اصلاً حاشیهنویسی نکردم یا پانوشت ندادهام. یا به موردی برنخوردم که نیاز باشد برای جامعه ایرانی جور دیگری به آن نگاه کرد. هنر گادیکانست این است که از ۲۶ نویسنده غیرانگلیسی با پیشینههای مختلف از جمله ژاپنی استفاده کرده است که هر یک از استادان برجسته ارتباطات بینفرهنگی در آمریکا هستند. برخی از جملات آنها پاراگرافی ۱۰ خطی بود چون نویسنده انگلیسیزبان نبوده است. ما جملات بلند را شکستیم و به جملات کوتاهتر و قابلفهمتری تبدیل کردیم. با این حال باز هم بعضی جاها نیازمند همسانسازی بهتری است و باز هم لازم است مروری داشته باشم بر همه واژهها.»
دکتر بشیر با تمایز قائلشدن میان واژه «ارتباطات میانفرهنگی» با واژه «ارتباطات بینفرهنگی»، استادان این حوزه را دعوت کرد که مسئله را برای همیشه حل کنند و از خلط معنا اجتناب کنند. وی معادل «میانفرهنگی» را برای enter cultural communication و معادل «بینفرهنگی» را برای cross cultural communication پیشنهاد کرد. ارتباطات بینفرهنگی تعامل بین فرهنگهاست: فرهنگ ایرانی با هندی، فرهنگ ایرانی با عربی، فرهنگ ایرانی با انگلیسی. ارتباطات میانفرهنگی، ارتباط میان انسانهاست، ارتباط عملیاتی و کاربردی.
وی افزود: «تعاملات میان فرهنگ ایرانی با هندی، بهویژه اهمیت دارد؛ تأثیراتی که این دو بر فرهنگها، سبکها، شعر، ادبیات، ضربالمثلها، لطیفهها و استعارهها داشتهاند که نوعی قرضگیری بوده است.»
دکتر بشیر در بحث بومیسازی و اسلامیسازی این اثر گفت: «تمامی مسائل مطرح در این کتاب را میتوانیم با دیدگاه بومی و اسلامی مطرح کنیم و این دیدگاه اسلامی ما به ارتباط بینفرهنگی نشان میدهد اسلام دینی ارتباطی است. دینی است که با مردم عجین است. با ارتباطات مردمی عجین است و در آن سفرکردن توصیه شده است. رفتن و سیرکردن فقط خرید اجناس مختلف یا دیدن بناها نیست، بلکه ارتباطبرقرارکردن با انسانها، شناخت فرهنگها، انتقال تجربیات، تعامل و آشنایی است. cultural contact همیشه مطرح بوده است و آقای دکتر نیز اشاره فرمودند که از مسائل مهم حوزه ارتباطات میانفرهنگی است. یکی از نظریهها را سعی کردم بر مبنای این کتاب بومیسازی کنم و آن نظریه اضطراب و عدمقطعیت بود. تمامی ارتباطات در آستانهای از اضطراب و عدمقطعیت حرکت میکند. در جوامعی که این آستانه بزرگتر و عریضتر است ارتباطات بهتری دارند. اگر اضطراب و عدمقطعیتی از کسی نداشته باشیم با او مرتبط میشویم؛ درجهای که چه در تماس باشیم و چه در تماس نباشیم، ضرری به من نمیرساند و من را هم دعوت میکند. در حوزه خوف و رجا دقیقاً همین کار را میکنیم. اگر خوف از خدای عزوجل نبود و رجا مطلق بود، نه نماز میخواندیم و نه عبادت میکردیم. اگر خوف آنقدر زیاد بود که با هر اطاعتی به جهنم میرفتیم، باز هم اطاعت نمیکردیم. در آستانه خوف و رجاست که انسان حتی با خداوند متعال مرتبط است.»
دکتر بشیری که ترجمه و تنظیم اثر دیگری درباره داعش را در دست دارد میگوید: «در ترجمه این اثر شاهد بودهام که چگونه حرکت فکری زرقاوی آغاز شد مبنی بر اینکه منِ مسلمان چگونه به مسلمان دیگر نگاه کنم و گامبهگام به این نتیجه میرسد که یک دشمن دور دارم و یک دشمن نزدیک. فلسفه تکفیری و کشتار را ایجاد میکند. ما دائم برای خودمان بسیاری از فلسفهها را میبافیم و آرامآرام میگوییم القاعده افغانستان دشمن بعید و دور را دنبال میکند که همان آمریکاست. اما مثلاً در عراق آنکه حاکمیت دارد شیعیان هستند. بنابراین، کسی که حکومت دارد از نظر مذهبی و فقهگرایی با ما در تقابل است پس دشمن ماست. این دشمن چون با آمریکا هم همکاری میکند، بنابراین اولویت با کشتن اوست. اینها لا اله الی الله میگویند، اشهد ان لا اله الی الله و اشهد ان محمداً رسولالله میگویند و مثل عوام سنیهای ما هستند. اینها همین که به بحث ولایت توجه میکنند، به عصمت توجه دارند، آرامآرام به بزرگترین دشمن حیات اجتماعی آنها تبدیل میشوند، شیعیانی که قدرتی ندارند و مردم کوچه و بازارند یا به زیارت میروند و افرادی عادی محسوب میشوند. حتی با منظر دینی هم میتوان به انحراف کشیده شد. قرآن را فقط آنهایی میفهمند که پاک و پاکیزهاند: المطهرون. ناپاکان از همین قرآن هم به انحراف کشیده میشوند. قرآن برای برخی ظلمات و کوری و انحراف درونی همراه دارد. از همین قرآن استفاده میکنند برای زدن دیگران.»
دکتر بشیر در بحث بومیسازی به بحث co-culture (همفرهنگی) اشاره کرد و افزود: «بحث افغانیهای داخل ایران را بررسی و بخشهای بومی آن را دستکم از نظر کاربردی بررسی کردیم. در کلاسها طرح میکنم که در بسیاری از موارد باید مطالعه موردی ایرانی داشته باشیم. شاید در آینده بتوانیم برای هر فصل این کتاب مطالعه موردی ایرانی تنظیم کنیم. داستانها، ضربالمثلها و لطیفهها شاید به نظریه جدید ارتباطی در این حوزه بینجامد. popular culture از مباحث مهم میانفرهنگی و صورتی عملیاتی، نظری و انتزاعی است.»
ایشان از همکاران و محققان در انجام این مهم دعوت به همکاری کردند و افزودند: «با توجه به این رویکرد و گرایش، پایاننامههایی در سطح کارشناسیارشد و دکتری تنظیم شود. همچنین، کتاب در سطح خوبی تدریس شود. دانشگاه امام صادق با اینکه در حوزه مسائل علوم اسلامی، انسانی و اجتماعی دانشگاه برتر کشور است، اهل تبلیغ نیست و فعالیتهای خود را بهخوبی اطلاعرسانی نمیکند. بر مبنای این کتاب، مقاله تولید شود. اطلاعات موردی پژوهشی خوب بنیه اطلاعات و علوم اجتماعی بومی را غنا خواهد بخشید.»
پس از خاتمه سخنرانیها، دکتر عاملی، با اهدای لوح و هدیه از دکتر ساروخانی و دکتر بشیر قدردانی کرد. سپس، سخنرانان و حضار، از جمله استادان و دانشجویان دانشکده مطالعات جهان و دانشگاه امام صادق با حضور در کتابخانه دانشکده مطالعات جهان از اثر رونمایی کردند. ناشر اثر نیز در محل کتابخانه دانشکده مطالعات جهان اثر را با ۳۰ درصد تخفیف در اختیار علاقهمندان قرارداد. همچنین، دکتر ساروخانی و دکتر بشیر دفتر یادبود دانشکده را امضا کردند.
از کتاب نظریهپردازی درباره ارتباطات میانفرهنگی گردآورنده ویلیام بی. گادیکانست در کتابخانه دانشکده مطالعات جهان، دانشگاه تهران رونمایی شد. طی نشستی که با همکاری انجمن ایرانی مطالعات جهان برگزار شد، در روز شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۴ تا ۱۵:۳۰ در تالار ایران دانشکده مطالعات جهان با حضور مترجم اثر، جناب آقای دکتر حسن بشیر، این اثر نقد و بررسی شد. سه سخنران این نشست عبارت بودند از جناب آقای دکتر باقر ساروخانی، استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، جناب آقای دکتر سعیدرضا عاملی، رئیس دانشکده و انجمن مطالعات جهان و استاد دانشکده علوم اجتماعی، و سرکار خانم فریبا افکاری، رئیس کتابخانه دانشکده مطالعات جهان.
دکتر افکاری، ضمن خوشامدگویی به حضار، و تبریک هفته پژوهش، رونمایی از چنین آثاری را که ماهیت میانرشتهای و در حوزه کشورشناسی، ارتباطات، فرهنگ، رسانه و علوم اجتماعی جایگاه ویژهای دارند از جمله رسالتهای دانشکده مطالعات جهان برشمردند و به معرفی عصر، گردآورنده اثر و مترجم اثر پرداختند.
رئیس کتابخانه مطالعات جهان در معرفی دکتر بشیر، سه شاخص این مترجم را در ترجمه این اثر بشمردند: رشته تحصیلی ایشان در این حوزه، سالها اقامت ایشان در کشورهای مختلف آسیایی، آفریقایی، آمریکایی، اروپایی و عربی، و سالها تجربه کاری و پژوهشی در این زمینه.
ویلیام بی. گادیکانست نیز که گردآورنده و ویراستار اثر در زبان انگلیسی است استاد مطالعات ارتباطات انسانی و مطالعات آسیایی- آمریکایی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در فولرتون است. وی در این اثر با همکاری ۲۵ نفر از اساتید ارتباطات، نظریههای تأملبرانگیزی را در ۷ بخش و ۱۸ فصل گردآورده است.
انتشارات دانشگاه امام صادق، یکی از نخستین دانشگاههای مطالعات میانرشتهای در کشور، این اثر را در دو جلد و در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه در بیش از ۸۶۰ صفحه بهچاپ رسانده است.
این اثر که با مقدمه مترجم، و بهدنبال آن مقدمه گردآورنده و ویراستار اثر در زبان اصلی آغاز میشود حاوی نظریههای مدرن ارتباطات از دید متخصصان این حوزه است. در انتهای هر فصل نیز منابع هر فصل آمده است.
دکتر افکاری بیان داشتند با وجود تنوع موضوعی مقالات و نظریههای اثر در هر فصل، و نویسندگان متفاوت هر فصل، اثر از ویرایش و نظم و انظباط خوبی برخوردار است.
سخنران دوم نشست، جناب آقای دکتر ساروخانی، این اثر را کتابی مهم در حوزه ارتباطات میانفرهنگی برشمردند و سخنرانی خود را در سه بخش تنظیم و عرضه داشتند: معرفی اهمیت موضوعی اثر در دنیای امروز، طرح پیشنهادهایی در غنابخشی و بومیسازی هر چه بیشتر اثر، و قدردانی از زحمات مترجم اثر در این کار سترگ.
ایشان بیان داشتند که ارتباطات بینفرهنگی پدیدهای تاریخی است و خواهوناخواه در جوامع بشری مطرح بوده و هست. با وجود این، در گذشته این نگاه، وسواس و دغدغه در شناخت کشورهای دیگر بسیار محدود بوده است. برای مثال، در کتاب تاریخ جامع ایران آمده است که پرتغالیها پس از تصرف جزیره قشم، به فکر ملاقات با دربار صفویه افتادند. شاه صفویه، پس از ملاقات با ایشان دستور داد که زیر پاهای آنان خاکستر بریزند، زیرا کافر و نجس محسوب میشوند.
وی در تحلیل اتخاذ چنین رویکردهایی عنوان داشت که بین فرهنگها و ملتها فاصله بسیار زیادی وجود داشته است. شناختها محدود و تصادفی، و با مقاومت ملی همراه بود. به اعماق جامعه نمیرفت و نفرات محدودی از آن اطلاع پیدا میکردند. دنیا به نوعی حالت missification دچار بود. توصیف افراد از دیگر کشورها مردمانی نجس و کثیف بود. عقاید عقاید واقعی نبود، ارتباطی با هم نداشتند، جهانگردی قسمتی را دیده و چیزی گفته بود، هنوز نطفه اصلی برای ارتباطات بینفرهنگی شکل نگرفته بود.
آرام آرام دنیا کوچک شد و به قول بسیاری تبدیل به دهکده جهانی. فرهنگهای دور شدند همسایگان ما.
اهمیت کتاب اینجاست که مطرح میکند، انسانها میخواهند فرهنگهای خود را با هم مقایسه کنند و فرهنگها رو در روی هم قرارگرفتهاند و بههم نزدیک شدهاند. لذا، از چند جهت اهمیت آن مطرح است.
نخست، ارتباطات انسانها با دیگر فرهنگها مطرح میشود: در ورود به فرهنگی دیگر، چگونه رفتار کنیم؟ دکتر ساروخانی در ادامه بیان داشتند: «اتوکلاول بحثی دارد که آن را در دایرهالمعارف آوردهام. فردی آمریکایی مستخدمی ژاپنی، دقیق، منظم و جدی داشت که در مجموع از او راضی بود. صبحگاهی مستخدم با لبخند به اتاق او وارد میشود و با خوشحالی خبر فوت عموی خود را به وی میدهد. آمریکایی که لبخند او را که فردی جدی بود میبیند به سلامت عقل او شک میکند و همین امر به اخراج وی منجر میشود. در واقع، این مستخدم وفادارترین فرد به فرهنگ ژاپنی بود. فرهنگ ژاپنی فرهنگی suicism است، مقاوم در برابر مشکلات. در فرهنگ ما نیز چنین مقاومتی در برابر مشکلات وجود دارد. برای مثال، خانواده شهدا که فرزند خود را از دست دادهاند چون احساس رستگاری فرزند خود را دارند در مراسم تشیع پیکر عزیز خود شیون نمیکنند. این فرهنگی است که برای یک آمریکایی قابلدرک و قابلفهم نیست.»
در دنیایی که کوچکشده و رفتوآمدها افزایش یافته است، انسانها ناگزیر به برخورد با فرهنگهای متفاوتاند. با رشد جوامع صنعتی و منابع فناوری آنها، این کشورها به قدرت جهانی بدل شدند که فرهنگ جدیدی را برای ما بههمراه آورده است. دکتر ساروخانی افزود: «غرب تا در خانههای ما آمده و میخواهد وارد خانههای ما شود، حتی از درهای بسته. در اعماق خانوادههای ما نفوذ کرده است. فرهنگی که دور بود حالا آمده است به در خانههای ما و داخل خانههای ما، اعماق خانه ما، حتی در دل شب و حتی در حریم خصوصی زندگی ما.»
یکی از سردمداران جامعه ایران معتقد بود که ما باید تا مغز استخوان غربی شویم. در اصل فرهنگ غرب محصورش کرده بود. پیمان وثوقالدوله نیز میخواست ما را به سمت غرب سوق دهد. در مقابل، آلاحمد کتاب غربزدگی را نوشت.
کتاب نظریهپردازی درباره ارتباطات میانفرهنگی این مسئله روز دنیا را در قالب نظریهها بیان میدارد که برخورد ما با این پدیده چه باید باشد. برخورد ما با فرهنگهای مختلف دیگر برخورد تصادفی نیست، بلکه برخوردی سیستماتیک است.
این استاد علوم اجتماعی در بیان اهمیت و نقش این کتاب در ارتباطات میانفرهنگی بیان داشت: «اکنون، در دنیای جدید هژمونی هم پدید آمده است. دیگر نمیتوان بدون هیچ نظری کنار هم قرارگرفت. برخی فرهنگها قوی است و برخی ضعیفتر. فرهنگهای قوی هژمونیک هم هستند. آمریکا و بیبیسی بیدلیل که این همه برنامه برای ایران تولید نمیکنند. قصد دارند فرهنگ خود و ارزشهای اجتماعی خود را وارد جامعه ما کنند و ارزشهای جامعه ما را متزلزل سازند. در این هژمونی، فرهنگ قویتر فرهنگهای کوچک را مچاله میکند و میخورد و این بسیار خطرناک است.»
وی دو مفهوم ethnocide را در مقابل exter miliation مطرح کرد و ادامه داد: «exter miliation یعنی از بین بردن یک نسل، اصل را بهکل از میان بردن، مثل چنگیز. چنگیز وقتی حصار نیشابور را بعد از محاصرهای طولانی شکست، دستور قتلوعام همه را صادر کرد. پس از خاتمه قتل و غارت، گربهای را سر دیواری دید. دوباره سربازان خود را روانه شهر کرد که دستور را کامل اجراکنند.
«ethnocide مرگ فرهنگی یا کشتار فرهنگی است، مثل سرخپوستان آمریکا. جامعه آمریکا با تکنولوژی برتر بر جامعه سرخپوستان غلبه کرد. سرخپوست امروز شلوار جین به پا، در یک دست کوکاکولا و در دست دیگر فستفود دارد و زبانش هم آمریکایی است. یعنی، دیگر اثری از ghost dance و مراسم و هویت تاریخی مردم سرخپوست وجود ندارد.»
ایشان در بعدی دیگر به هژمونی فرهنگی اشاره و تأکید کرد: «باید متوجه باشیم، بتوانیم سازوکار مناسب برای آن اتخاذ کنیم، و نظریههای طبیعی و مقبول داشته باشیم. در هژمونی فرهنگی، فرهنگهای ضعیفی مثل سرخپوستان نابود میشوند، اما فرهنگهای قویتر با تعارض همراه میشوند. فرانسه دچار همین وضعیت شد. سینمای فرانسه تسخیر سینمای پرجاذبه آمریکا شده بود. آمریکاییان با فناوری برتر خود در فیلمسازی، سینمای فرانسه را به مرز ورشکستگی کشانده بودند که دولت فرانسه برای حمایت از فیلمهای ساخت خود و کالای فرهنگی خود، برای تماشاگران سینمای آمریکا تعرفه تعیین کرد. همچنین، زبان فرانسه بسیار تحت تأثیر زبان انگلیسی و تحت سلطه زبانی آن بود و استفاده از کلمات انگلیسی در فرانسه برای گوینده تشخص ایجاد میکرد. در ایران نیز با آن مواجه بودهایم.»
assimilation که استاد معادل تَشَبُه را برای آن پیشنهاد کرد، از دیگر مباحث مطرح بود. دکتر ساروخانی در تعریف این مفهوم بیان داشت: «assimilation یعنی، افراد آنقدر فرهنگی را متعالی میدانند و سرزمینی را متعالی و موعود میدانند که میخواهند مثل آن شوند. این امر متأسفانه در جوانان ما بسیار رایج شده است، بهخصوص آنها که به شبکههای خارجی دسترسی دارند. نمیتوانند شعر حافظ را بخوانند ولی میتوانند مانند مایکل جکسون برقصند. لذا، جوانان ما را بیهویت میسازد و در خلأ قرارمیگیرند.»
فرهنگهای هیبریدی از دیگر جنبههای مطرح در ارتباطات میانفرهنگی است: فرهنگهای دورگه. در مواجهه با چنین شرایطی سه رویکرد وجود دارد: ترد مطلق (که جواب نمیدهد)، پذیرش مطلق (که جواب نمیدهد)، سیاست اعتدال؛ یعنی، سیاستی که بتوانیم عناصر فرهنگی را بگیریم و با فرهنگ خود سازگار کنیم.
مباحث کتاب نظریهپردازی درباره ارتباطات میانفرهنگی بهدنبال برقراری چنین سازگاریای است، سازگاری با دنیای جدید. اتخاذ فرهنگ بسته سبب میشود که دنیا و حرکت دنیا را نبینیم. لذا، عناصر جدید به داخل فرهنگ ایرانی و بومی ما وارد میشود و در فرهنگ دیگری حل میشویم. فرهنگ ابژه در برابر سوژه در اینجا مطرح است. فرهنگ ما باید سوژه باشد، نه ابژه. ابژه موجودی انفعالی است. سوژه موضوع مورد اهمیت انسان والایی است که داناست، اندیشمند است، عناصر گوناگون مفید را میگیرد و با انطباق آن با فرهنگ خود، برای حرکت فرهنگی و سازگاری فرهنگی استفاده میکند.
ایشان در دنباله سخنرانی خود به بیان مفهوم anachronism پرداخت: «chron یعنی زمان و anachronism یعنی نازمانی، یا معادل بهتر غریبهبودن با زمان خود. فرهنگی که نتواند دیگر فرهنگها ببیند، ناخواسته تسخیر آن فرهنگها خواهد شد. از همین روست که در اسلام گفته شده اطلب العلم. مبادا که غافل و دچار self-sufficiency، خودبسندگی، شویم. یعنی، دورتادور خود دیواری بلند بکشیم و به ایزولاسیونیسم (انزوای فرهنگی) گرفتار شویم. برای کسب دانش اگر لازم باشد تا چین باید رفت، ولی باید آن را با جامعه خود، با موازین اخلاقی خود و با نظام خود انطباق دهیم.»
وی در بیان نقطه قوت دیدگاه کتاب نظریهپردازی درباره ارتباطات میانفرهنگی بیان داشتند: «در این کتاب نیز بر سازگاری، پذیرش و تسامح تأکید شده است. مبادا پرتغالیها را کثیف و مریض و نجس بدانیم و زیر پایشان خاکستر بریزیم. مبادا که جوانان ما تا مغز استخوان غربی شوند. باید اعتلا و اعتدال را حفظ کنیم.»
ایشان ضمن نفی برتری فرهنگی، بر احترام به فرهنگها تأکید کرد و با شرح مثالی ادامه داد: «در کتاب مردم وحشی نوشته لیو ورو، استاد دانشگاه سوربن، آمده است که ’این مردم درحالتوسعه درستبشو نیستند، فرهنگ توسعه ندارند و وحشیاند. غواصانی که میخواهند برای صید صدف به دریا بروند شب قبل تا به صبح به دعا مشغول میشوند تا دو سه دقیقه در روز بعد به دریا بروند و صدف صید کنند. اینها عاقل نیستند و وقت خود را شب تا به صبح برای دو دقیقه غواصی تلف میکنند.‘ این استاد دانشگاه سوربن این نکته را ندیده است که دعای شب تا به صبح این غواصان به آنان چنان استحکام و قدرتی میدهد که به دل دریا با حیوانات وحشی آن میزنند تا صدف صید کنند. دعا به آنان آرامش و قدرت روحی میبخشد.» دکتر ساروخانی تأکید کرد که تسامح نماد برتری فرهنگی است، نه فرهنگی که دیگر فرهنگها نجس و وحشی میداند.
ایشان در ادامه بیان اهمیت این کتاب افزود: «ما امروز میدانیم که آنچه نداریم نظریهپردازی است. باید نظریه تولید کنیم و نظریههای خود را در سطح جهان منتقل کنیم.» ایشان عنوان کتاب را عنوانی معتبر دانست و افزود: «نظریه کلید فهم ما از دنیاست.»
دکتر ساروخانی در ادامه به چهار تمایز مهم اشاره کرد. نخست، تمایز فرهنگی میان جمعگرایی و فردگرایی. در فرهنگهای جمعگرا، جمع معتبر است نه فرد و همه افراد در خدمت جمعاند، مثل نظامهای فاشیستی و نظام توتالیستی.
دوم، فاصله قدرت. قدرت در دست کیست، چه کسانی در اوج قدرتاند و چه کسانی زمین ماندهاند و فاصله بین زمینماندهها با بلندینشینان چقدر است؟
سوم، هنجارها. بعضی فرهنگها سختگیرترند و فردی که کوچکترین فاصلهای از موازین فرهنگی بگیرد از دید جامعه هنجاری نابخشودنی است. برخی فرهنگها به قطعیت خود بهای زیادی میدهند و برخی فرهنگها تسامح قائلاند.
چهارم، مردانگی و زنانگی. تا چه حد فرهنگی مردانه است و تا چه حد زنانه؟ چقدر پدرسالاری است و چقدر مادرسالاری؟ یا چقدر فاصله قدرت میان مرد و زن است؟ فرهنگ مردانه طراحی شده یا زنانه؟ برخی فرهنگها حتی زبان مردانه دارند.
ایشان پیشنهاد کردند که در چاپ بعدی اثر مقدمه جدیدی تنظیم شود و برای هر چه غنیتر و ایرانیتر کردن نظریهها، نظریههای زیر به آن اضافه گردد:
نظریه نخست، نظریه رجعت. در فرهنگهایی مانند فرهنگ ایرانی، موازین فرهنگی و ارزشهای انسانی اهمیت دارد. انسان فرزانه میخواهند. برخی فرهنگها چنین نیستند و غریزی عمل میکنند. فرهنگ غریزی متعالی نیست، فرهنگی نیست. رجعت کردهاند به دورانی که هنوز فرهنگ تعالی پیدا نکرده بود و هنوز رفتار انسانها تابع فرهنگ نبود. برخی جوامع غریزیمسلک و غریزیمحورند و برخی جوامع فرهنگمحورند و به فرزانگی اهمیت میدهند. برخی جوامع بزمیاند، مثل آتن که کودکان را آرام و بزمی تربیت میکرد. کودکان میتوانستند حرف بزنند، نقد کنند، با پدرشان طرح مسئله کنند. برخی جوامع رزمیاند، مثل اسپارتا که کودکان را رزمی و برای جنگ و خشونت تربیت میکنند.
نظریه دوم، امتناع. در برخی جوامع افراد که تسلیم خواستهها و نفس امارهشان میشوند، تسلیم جسماند و التذاذ ذر آنها تبلیغ میشود. در جامعهای دیگر فرهنگ مقاومت ایجاد میشود. افراد میآموزند که در برابر مصائب تسلیم نشوند، از سختیها نترسند، دچار التذاذ و هدونیسم نشوند. سعی کنند امتناع کنند. بین نفس اماره و لوامه تعادل ایجاد کنند و الگویی تولید کنند که رنگ لوامه دارد تا اماره؛ انسانی که بهجای تسلیم در برابر خواستههای جسمانی، تسلیم خواستههای فرزانگی و متعالی است؛ ویژگیهای خاصی دارد. چه بسا در چاپهای بعدی بنویسیم که چنین فرهنگهایی شرایط انسانی دارند.
دکتر ساروخانی به مطالعات میانفرهنگی مونتسکیو اشاره کرد که از فرهنگ فرانسه نقد میکند. بهدنبال ذهن بکر pure minde میگردد و ازبک و رضا دو شخصیت خیالی در نامههای ایرانی را خلق میکند که از اصفهان به پاریس رفتهاند و چیزهایی را که برای مردم فرانسه عادی است نقد میکنند.
دکتر ساروخانی، در قدردانی از زحمات مترجم اثر، بیان داشت که دکتر بشیر سالها قبل از زمان تحصیل در مقطع دکتری در درس ارتباطات بینفرهنگی دغدغه موضوعی این اثر را داشتهاند: «لم یشکرو مخلوق، لم یشکرو خالق. دکتر بشیر واقعاً با عشق این کار را انجام داد، با وجود مشکلات جدی جسمانی که داشتند. تمثیل این عشق در این شعر حافظ است:
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند»
سخنران دوم نشست، دکتر عاملی، ضمن تبریک به دکتر بشیر بهدلیل ترجمه چنین اثری، این اثر را نخستین منبع جامع در حوره ارتباطات میانفرهنگی معرفی کرد. وی در بیان تأثیر نظریههای میانفرهنگی بر مطالعات میانفرهنگی بیان داشت، این اثر مجموعهای از نظریههایی را گردآوری کرده است که زمینه را برای محققان و دانشجویان حوزه ارتباطات میانفرهنگی آماده میکند. ایشان همچنین از دکتر ساروخانی تشکر کرد که در سخنرانی ۴۰ دقیقهای خود بسیاری از کلیدواژههای مهم حوزه ارتباطات را ذکر کردند و با هنر مخصوص استادان بزرگ توانستند بحث را در بستر مسائل اجتماعی طرح کنند. همچنین، با از دکتر افکاری تشکر کردند که مدیریت جلسه را برعهده داشتند و با مطالعه اثر، معرفی اثر را برعهده گرفتند.
دکتر عاملی، بحث ارتباطات بینفرهنگی را ناظر بر مسئله اجتماعی بزرگی دانست که چالش اجتماعی بزرگی پدید آورده است و حوزه ارتباطات بینفرهنگی را عمومیت بخشیده است. رئیس دانشکده مطالعات جهان در ادامه سخنان خود بیان داشت: «الیگانس و همکارانش محصول پساجنگ جهانی اول و دوم است. تردیدی نیست که جنگ جهانی اول و دوم محصول عدم فهم یکدیگر بود. هیروشیما و ناکازاکی قبل از بمباران هستهای بمب بدفهمیها سرشان ریخته شد. وقتی بمب بدفهمی منفجر شد، بمب هستهای هم معنادار شد.»
وی به مطالعهای با عنوان Revisiting Hiroshima in Iran (بازنگری هیروشیما در ایران) در دانشگاه امآیتی اشاره و خواندن آن را به حضار پیشنهاد کرد: «در این مقاله ۴۵ صفحهای آمارها درباره ذهنیت مردم آمریکا درباره مردم ژاپن قبل از انداختن بمب بر سر مردم هیروشیما و ناکازاکی و درصد موافقان این بمباران در میان مردم آمریکا ذکر شده است. بین جنگ جهانی اول و دوم، دیگریهراسی بسیار گستردهای در آمریکا صورت گرفت. این فیلم نخست در ارتش آمریکا بهصورت محرمانه و بعد در معرض عموم نمایش داده شد. آن صحنهپردازیهای رسانهای و البته واقعیت ژاپن خشن، به آن دامن زد. ژاپنیها هنوز هم از آن دوران خجالت میکشند. چندی پیش که سفیر ژاپن مهمان دانشکده بود، با اشاره من به آن دوران، سفیر و همراهانشان همه سر به زمین انداختند. متوجه این خجالت نشدم. دوستان مطالعات ژاپن گفتند که هر وقت آن دوره مطرح میشود، ژاپنیها خجالت میکشند. واقعیتی از ژاپن خشن وجود داشت، اما معنای آن این نبود که مردم ژاپن قتلوعام شوند. امروز وقتی از آمریکاییان سؤال میشود که آیا باید بمب هستهای بر سر مردم ایران ریخت، ۱۳ درصد میگویند بمب ریخته نشود. این ۱۳ درصد نیز نگران اقدام تلافیجویانه ایراناند، و جنبه انسانی ندارد. صحبت از بمباران شهرهای کوچک ایران است. مردم شهرستانها را معصومتر تلقی میکنند تا مردم شهرهای بزرگ و پایتخت را.»
دکتر عاملی ارتباط بینفرهنگی و میانفرهنگی را دانش حل مسئله و دانش اصلاح ذهنیت، دانش برطرفکردن چالش، و دانش مدیریت تضاد برشمرد. ایشان که ۱۰ سال است اشتغال به تدریس در این حوزه دارند، از دادن این درس و حضور در این کلاس و فعالیتهای دانشجویان آن ابراز شادمانی کردند.
به اعتقاد ایشان، در مواجه با تضادهای اجتماعی، برخورد نخستین چیزی است که در ذهن شکل میگیرد. در حالی که در دانش اطلاعات میانفرهنگی تضاد حلشدنی است و بنبست محسوب نمیشود. در تضادهای اجتماعی نخستین نکته بهحسابآوردن طرفین تضاد است. اگر یک طرف تضاد را بهحساب آوریم و طرف دیگر را بهحسال نیاوریم و برای آن ارزش و پایگاه اجتماعی قائل نشویم، تضاد تشدید خواهد شد. قدم نخست در مواجهه با تضاد recognition است، تابآوری طرفین تضاد یا اطراف تضاد.
ایشان در ادامه به مطلب دکتر ساروخانی درباره جهانیشدن اشاره و تأکید کرد: «امروز ما با فشردگی مسائل اجتماعی مواجهیم. شاید در هیچ برههای از تاریخ با چنین فشردگیای در مسائل بینفرهنگی مواجه نبودهایم. جغرافیا تحکمی بود بر جداسازی. امروز فاصلهها برداشته شده است. با برداشتهشدن فاصلهها در صنعت و همزمان در ارتباطات، دیگر کنار هم هستیم. همسایهشدن جهان اتفاق افتاده است و آموزههای جدید بسیاری میطلبد که چگونه با همسایهها رفتار کنیم.» وی برای شفافیتبخشیدن هر چه بیشتر به این امر ساکنان مجتمع را مثال زد که مسئلهای کوچک مثل ریختن زباله اگر توسط حتی یک فرد ساکن مجتمع رعایت نشود، چه معضلی ایجاد خواهد شد و هر چه مجتمع بزرگتر باشد، مسائل آن نیز بزرگتر میشود.
دکتر عاملی در ادامه سخنان خود افزود: «جهانیشدن و فضای مجازی مسئله بزرگی برای ماست و باید با این مسئله زندگی کنیم. زندگی در قرن ۲۱، زندگی در قرن عقلانیت است و باید توقع توسعه عقلانیت داشته باشیم. بتوانیم با دیگران تعامل عقلانی داشته باشیم، ولی لزوماً این نیست. همسو با رشد جهان دانش، در سیاست هم پیچیدگیهایی پدید آمده است. بسیاری از نظریههای میانفرهنگی دال بر تعاملات طبیعی است. بنت در بحث توسعه تفاوتهای بینفرهنگی، این فرض را داشت که فرد دارای ارتباطات کم، دچار ethnocentrism میشود و در موقعیت انکار قرارمیگیرد. وقتی در موقعیت انکار قرارگرفت، نه میشنود و نه میبیند و فقط زبانش کار میکند. در واقع manipulationای شکل گرفته که از مرجع ذهنی خاص خودش تغذیه میشود و قضاوت میکند. با توسعه ارتباطات، پلات سه مرحلهای ethnocentrism تبدیل میشود به ethnorelativism و قومیتگرایی نسبی شکل میگیرد که فرد میرسد به اینکه تحمل کند، تطبیق یابد، تسامح کند؛ جایی که ارتباطات طبیعی داریم، ولی ارتباطات ما ضعیف است.»
رئیس دانشکده مطالعات جهان در بیان تفاوت و اهمیت آن در عرصه سیاست ادامه داد: «در عرصه سیاست تمامی این نظریهها نقدپذیر است. در این عرصه agentهایی هست که بر اساس آن اصلاً دیگریهراسی را تولید میکنند. دیگریهراسی برنامهای است در نظام سلطه جهانی. در نظام سلطه جهانی برای آنکه بازار جنگ فعال باشد، باید دیگریهراسی وجود داشته باشد. امسال ترامپ بودجه ۷۰۰ میلیارد دلاری نظامی آمریکا را امضا کرد. نزدیک به ۱۰۰۰ میلیارد دلار بازار تجارت جنگ است. فعالنگهداشتن این بازار مستلزم این است که یکی از دیگری بترسد و عرصه سیاست عرصهای است که مدام بر این طبل ترس میکوبد تا آن را فعال نگاه دارد.»
دکتر عاملی دیگریهراسی را خاص امروز ندانست و ادامه داد: «این دیگریهراسی و قومیتهراسی یا به تعبیر دکتر ساروخانی ethnosize در کنار genocide در طول تاریخ همواره وجود داشته است. genocide کشتار جمعی است، نظیر کشتار آفریقاییان که آنان را همچون کیسه نمک برای سبکشدن کشتی به دریا میریختند؛ یا genocide فیلیپین، هند و سرخپوستان بومی آمریکا. امروز سخن از هولوکاست است اما از genocideهای دیگر صحبتی نیست. در وین در صحبت با دوستان وزارت امور خارجه، مسئول بخش حقوق بشر میگفت در مدارس وین و اتریش برنامه آموزشی هولوکاست دارند. پیشنهاد کردم که چرا هولوکاست و چرا genocide نه؟ کشتار در جهان فقط کشتار یهودیان نبوده است. یهودیان امروز جمعیت ۱۷ میلیونی در جهان دارند. البته هولوکاست نیز محکوم است و فرقی نمیکند که یهودی کشته شود یا مسلمان. انسان باارزش است.»
وی با اشاره به مباحث فقهی ادامه داد: «در فقه انسانی میگوییم عمل مکره جایز است و عمل مجبور مصدق است. اگر به مسلمانی گفته شود که اگر مشروب نخوری کشته خواهی شد، میتواند مشروب بخورد. شرع اجازه میدهد. هر حرام دیگری هم اگر جان انسان را در موازنه در برابر عمل حرامی بگذارند، شرع اجازه میدهد عمل حرام انجام شود و جان فرد حفظ شود، جز در کشتن نفس محترمه. اگر گفته شود اگر او را نکشی کشته میشوی، نمیتوان دیگری را کشت. عمل مجبور در مورد دیگران مصدق ندارد.»
وی مطالعه ارتباطات بینفرهنگی را ضرورتی اجتماعی دانست که دارای دامنه گستردهای است و در اصلاحات اهمیت بسیاری دارد و افزود: «در ارتباطات نباید تردید داشت که elusion مطرح است که نوعی اختلال در فهم دیگری و برفک رابطه است.»
دکتر عاملی ضمن اشاره به جلد ۱ کتاب ادامه داد: «نظریه سیانان یعنی مدیریت هماهنگی معنادار. بنیان آن بر این است که داستانها خود را زیر سؤال ببریم؛ مثل داستانی که در مورد اصفهانیها، قزوینیها، رشتیها و اسکاتلندیها وجود دارد. این داستانها داستانهای اشتباهی است. مدیریت معنا میگوید نخست اطلاق داستان خود را بشکن و یک داستان هم برای طرف مقابل فرض کن. لذا، در انگارههای ذهنی همواره در ارتباطات نوعی تفکر لحظهای وجود دارد. فرد با احساسات و هیجانات خود درباره دیگران قضاوت میکند. در deliberative thought مکثی وجود دارد. فکر میکند که درست است یا درست نیست. اگر درست بود انجام میدهد. واقعیت این است که انگارههای ذهنی تسهیلکننده روابط بین انسانهاست. کاری میکنند که در ارتباطاتمان فکر نکنیم. فکر نکنیم که یک سوزن به خود بزنیم. وحید خراسانی معتقد است تفکر یعنی سوزنزدن به مغز. چون باید تحمل افراد بالا رود و بگویند اشتباه کردم یا ممکن است اشتباه کنم. اما اگر از ابتدا بگوییم من مطلقاً درستم، دیگر جایی برای تفکر باقی نمیماند. انگارههای ذهنی در واقع بازخوانی این معناست که من مطلقاً درست میاندیشم. لذا، هر چیزی که در هنجارهای اجتماعی تبدیل به انگاره شده است، میشود اصلی ذهنی که بر مبنای آن دیگران را قضاوت میکنیم. ما اکنون گرفتار ارتباطات بینفرهنگی ناخودآگاهیم. این ناخودآگاهی در بسیار از مواقع اختلالی است که میانجی میشود که قضاوت من از دیگری چیست و قضاوت دیگری از من چیست.»
استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران با ذکر مثال به شفافکردن موضوع پرداخت: «در سال ۱۳۷۰ در میدان بهارستان پیاده میرفتم که پیرمردی از کنار رد شد و گفت ’خدا لعنتتون کنه.‘ به پیرمرد گفتم ’پدر جان نمیترسی سید اولاد پیغمبر رو لعنت میکنی؟‘ و صورت او را بوسیدم. در توضیح عمل خود اشاره کرد به اوضاع اقتصادی کشور و اینکه پولی ندارد که برای نوه خود شکلاتی بخرد و به خانهاش برود. این فرد چند پیشفرض در ذهن خود پرورده بود. ازجمله اینکه همه روحانیت مسئول احیاناً اشتباهها و مشکلات کشور است. این یکی از داستانهای ارتباطات بینفرهنگی است که equation (معادله) درست میکند: یکی مساوی همه و همه مساوی یکی. بنلادن مساوی است با همه افغانستان و همه مسلمانان، و همه مسلمانان مساوی است با بنلادن. بعد از ۱۱ سپتامبر، در قطار میلان به رم با پیرمرد و پیرزنی همسفر بودم که حدوداً ۸۰ ساله بودند و در این سن انتظار پختگی بیشتری از افراد میرود. پاپ دعوت کرده بود به pry for peace. همه پیروان ادیان جهان برای صلح دعا کنند. تازه داستانهای افغانستان شروع شده بود. از آن دو پرسیدم بهنظر شما آیا درست است که آمریکا بهخاطر بنلادن که تازه افغانی هم نیست و اهل عربستان سعودی است مردم افغانستان را قتلوعام کند؟ بدون هیچ تردیدی پاسخ دادند البته که درست است.»
دکتر عاملی در ادامه افزود: «هر کجا که احتمال خطر میدهیم، باید در میدان بهطور جدی رفتار کنیم و احساساتمان را درگیر مسئله نکنیم؛ یعنی، realism عرصه سیاست با right. هر چه توانایی داری، حق داری، انسان را میکشد به اینجا. لذا، مسئله بزرگی وجود دارد، بهخصوص در ارتباطات بینفرهنگی و در عرصه بینالمللی. ارتباط میانفرهنگی در درون فرهنگ ملی است و بعد آن را میآوریم در سطح جهانی و در سطح بینالمللی مطرح میکنیم. ذهنیتهای بسیاری وجود دارد. تصویرهای قالبی نسبت به ملیتها غوغا میکند. ما هم این تصویرهای قالبی را داریم که باید این قالبها را شکست. در روابط احزاب سیاسی کشور هم این قالبها دیده میشود. طرفداران این جریان سیاسی طرفداران آن جریان سیاسی را متهم میکنند به اینکه دین ندارند، نماز نمیخوانند. که البته اینطور نیست. کلیشهها انسان را به این سمت میکشاند.»
رئیس دانشکده مطالعات جهان در بیان اهمیت کتاب نظریهپردازی درباره ارتباطات میانفرهنگی گفت: « این کتاب تمامی نظریههای مهم و نظریه نشیدا را در خود جمع کرده است. هر کسی که درباره روابط خانوادگی و خویشاوندی، روابط میانفرهنگی، روابط بین فردی فکر میکند، لازم است این کتاب را مثل کتاب داستان بخواند. هر دو جلد حاوی مطلب است.»
وی همچنین از دکتر ساروخانی تشکر کرد که زمینه تهیه این اثر را برای دکتر بشیر جهت تدریس در درس ارتباطات دوره دکتری فراهم آورد. به بیان ایشان دکتر بشیر ریشههای انگیزهای عمیقتری در تهیه اثر داشته است که به دوران جوانی و سفرهای بسیار ایشان بازمیگردد.
دکتر عاملی در خاتمه به تعریف بی. گادیگانست از ارتباطات میانفرهنگی اشاره کردند: «ارتباطات میانفرهنگی یعنی پیداکردن راه بهتر.»
دکتر بشیر، مترجم اثر، پس از شنیدن سخنان سخنرانان، ضمن تشکر از حضار، از دکتر ساروخانی و دکتر عاملی که با طرح مباحث مفیدشان نشست را به نشستی آموزشی در حوزه ارتباطات میانفرهنگی بدل ساختند و از دکتر عاملی و دکتر افکاری بهدلیل برگزاری این نشست تشکر کرد. ایشان بیان داشتند که اثر به چندین نشست رونمایی نیازمند است؛ نهفقط به این دلیل که تنها اثر در حوزه نظریهپردازی میانفرهنگی است، بلکه بهمنظور طرح مباحث علمی، تحلیلها، رویکردها و پیشنهادها.
ایشان سخنرانی خود را با معرفی پیشینه خود آغاز کرد: «بعد از تحصیل در انگلستان در کنار دکتر عاملی، ۱۰-۱۲ سال است که در دانشگاه امام صادق و دانشگاههای مختلف دیگر به تدریس ارتباطات بینالمللی و ارتباطات بینفرهنگی اشتغال داشتهام و در نتیجه نوعی علاقهمندی در من بود که در نهایت آن را به دانشگاه امام صادق تحمیل کردم. از منظر سیر و سفر انفسی و جغرافیایی، شاید از حدود ۶۴ سال سنم دستکم ۳۰ سال را در سفر بودهام: ۸ سال در آفریقا، ۳ سال در آمریکا، ۱۵ سال در اروپا و ۱۰-۱۳ سال در کشورهای عربی و به دو زبان انگلیسی و عربی نیز تسلط دارم. با تمامی این برخوردها و ارتباطات به این نتیجه رسیدم که بهترین حوزه مطالعه شناخت انسان و ارتباطات انسانی و شناخت فرهنگهای مختلف است. در روزنامه اطلاعات، قبل از جلسه حدود ۲۰ سال پیش تانزانیا، مقالات ۲۰ برگی مختلفی در حوزه زبانشناسی، فرهنگشناسی و اسلامشناسی درباره کشورهای مختلف تهیه میکردیم. سال ۴۹-۵۰ تغذیه قبول شدم که ادامه ندادم. سپس مهندسی کشاورزی قبول شدم که گفتند اگر شاگرد اول شوم میتوانم پزشکی بخوانم و به آمریکا بروم که باز هم ادامه ندادم. عکس حالا، در آن زمان جوانان علاقهای به رفتن به آمریکا نداشتند. در آمریکا فیزولوژی خواندم که آن را هم رها کردم. در آفریقای جنوبی در مقطع کارشناسیارشد علوم سیاسی شروع به تحصیل کردم. بحثهای سیاسی چندان مرا راضی نمیکرد. در نهایت، به انگلستان رفتم و ارتباطات بینالملل و عرب را همزمان در دانشگاه ناتینگهام خواندم. سرانجام ارتباطات بینالمللی و ارتباطات میانفرهنگی را در دانشگاه لستر بهاتمام رساندم.»
وی در بیان دلیل طرح این تاریخچه عنوان کرد: «ارتباطات بینفرهنگی و ارتباطات بینالمللی اهمیت بسیاری دارد. شناخت انسانها و شناخت ملل مهم است. این شناخت نیازمند نوعی نگاه متواضعانه و واقعی نسبت به فرهنگها و انسانهای مختلف است. اگر از روی نخوت و نگاه استعماری به جهان نگاه کنیم، نمیتوانیم درکی از جهان داشته باشیم.»
دکتر بشیر با بیان تأکید اسلام بر بحث دیدگاه افزود: «در اسلام بر مساوات میان انسانها تأکید بسیار شده است و اینکه انسانها نیازمند نوعی هدایت و رفاقتاند. به خوبی و تعامل محتاجاند.»
وی انگیزه دیگر خود را در تهیه این اثر، تدریس این کتاب در مقطع دکتری بهخصوص در دانشگاه آزاد اسلامی و لطف دکتر ساروخانی بیان کرد که دانشجویان کوشای آن دانشگاه نیز به نحو احسنت همکاری کردند.
دکتر بشیر در بیان نحوه دریافت مجوز ترجمه از صاحبان اثر اصلی گفت: «میخواستم به گادیکانست بگویم که اثرش را در دست ترجمه دارم. ولی قبلاً در مورد کتاب دیگری این کار را کردم و صاحب اثر مدعی شد که باید حق و حقوق او را بدهم و از ناشر اثر هم مجوز بگیرم. از طرح پشیمان شدم چون در ایران و نه در هیچ جای جهان چنین مسئلهای معمول و مرسوم نیست. کتابهای مختلفی دارد ترجمه میشود، بدون آنکه مجوزی از نویسنده یا ناشر داشته باشند.»
دکتر بشیر در بیان دشواریهای خاص ترجمه این اثر و اهمیت این اثر بیان داشت: «دانشنامه بینالمللی ارتباطات باخ را در ۱۲ جلد در دست ترجمه داریم که ۶ جلد نخست آن زیر نظر بنده و با ویراستاری بنده تهیه شده است که در ۱۱ جلد زیر چاپ است و اولین جلد آن با عنوان ارتباطات و توسعه با انتشارات علمی-فرهنگی بهچاپ رسیده است. این دایرهالمعارف مجموعه بسیار بزرگی است در حوزه ارتباطات که از قضا مدخلهایی نیز در حوزه ارتباطات میانفرهنگی دارد. با این همه ترجمه کتاب نظریهپردازی درباره ارتباطات میانفرهنگی جایگاه دیگری دارد. گادیکانست در تدوین این کتاب متحمل زحمات بسیاری شده است. کلمهبهکلمه این کتاب را با لذت مطالعه کردم. تمامی تحقیقات و نقدها را درباره این اثر در آمازون خواندم تا با نظرات اساتید در این زمینه آشنا شوم. این کتاب در سال ۲۰۰۵ بهچاپ رسید و در ۲۰۱۲ تجدید چاپ شد. در نسخه تجدید چاپ شده آن گادیکانست گفته است که هیچچیز جدید دیگری نتوانستهاند به آن اضافه کنند و نظریهای به مجموعه اضافه نشده است. این نظریهها جامعترین نظریهها در حوزه زبانشناسی و معناشناسی تا بحث هویت در مذاکره، چهرهسازی در مواجهه با مسائل مختلف در ارتباطات میانفرهنگی را شامل میشود. تنوع فصلهای این اثر حقیقتاً چیز عجیبی است. از هماهنگی معنا شروع شده تا بحثهای هویت و هیچ بخشی از ارتباطات میانفرهنگی در آن مغفول واقع نشده است. در این اثر برای هر مدخل حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ واژه ترجمه شده است، واژههای مهم و کلیدی. برخی از این واژهها کاملاً واژههای جدید برای ما بود. با بسیاری از اساتید برای یک واژه مشورت میکردیم، از جمله با دکتر آذری، دکتر امامی، دکتر فرهنگی، و دکتر ساروخانی. مفهومسازی درست با ترجمه ملاک ما بوده است. ترجمه کلمهبهکلمه پیش رفته و هیچ کلمه یا خطی جانیفتاده است. با اینکه به ادبیات و زبان بینالملل نوشته شده است، اصلاً حاشیهنویسی نکردم یا پانوشت ندادهام. یا به موردی برنخوردم که نیاز باشد برای جامعه ایرانی جور دیگری به آن نگاه کرد. هنر گادیکانست این است که از ۲۶ نویسنده غیرانگلیسی با پیشینههای مختلف از جمله ژاپنی استفاده کرده است که هر یک از استادان برجسته ارتباطات بینفرهنگی در آمریکا هستند. برخی از جملات آنها پاراگرافی ۱۰ خطی بود چون نویسنده انگلیسیزبان نبوده است. ما جملات بلند را شکستیم و به جملات کوتاهتر و قابلفهمتری تبدیل کردیم. با این حال باز هم بعضی جاها نیازمند همسانسازی بهتری است و باز هم لازم است مروری داشته باشم بر همه واژهها.»
دکتر بشیر با تمایز قائلشدن میان واژه «ارتباطات میانفرهنگی» با واژه «ارتباطات بینفرهنگی»، استادان این حوزه را دعوت کرد که مسئله را برای همیشه حل کنند و از خلط معنا اجتناب کنند. وی معادل «میانفرهنگی» را برای enter cultural communication و معادل «بینفرهنگی» را برای cross cultural communication پیشنهاد کرد. ارتباطات بینفرهنگی تعامل بین فرهنگهاست: فرهنگ ایرانی با هندی، فرهنگ ایرانی با عربی، فرهنگ ایرانی با انگلیسی. ارتباطات میانفرهنگی، ارتباط میان انسانهاست، ارتباط عملیاتی و کاربردی.
وی افزود: «تعاملات میان فرهنگ ایرانی با هندی، بهویژه اهمیت دارد؛ تأثیراتی که این دو بر فرهنگها، سبکها، شعر، ادبیات، ضربالمثلها، لطیفهها و استعارهها داشتهاند که نوعی قرضگیری بوده است.»
دکتر بشیر در بحث بومیسازی و اسلامیسازی این اثر گفت: «تمامی مسائل مطرح در این کتاب را میتوانیم با دیدگاه بومی و اسلامی مطرح کنیم و این دیدگاه اسلامی ما به ارتباط بینفرهنگی نشان میدهد اسلام دینی ارتباطی است. دینی است که با مردم عجین است. با ارتباطات مردمی عجین است و در آن سفرکردن توصیه شده است. رفتن و سیرکردن فقط خرید اجناس مختلف یا دیدن بناها نیست، بلکه ارتباطبرقرارکردن با انسانها، شناخت فرهنگها، انتقال تجربیات، تعامل و آشنایی است. cultural contact همیشه مطرح بوده است و آقای دکتر نیز اشاره فرمودند که از مسائل مهم حوزه ارتباطات میانفرهنگی است. یکی از نظریهها را سعی کردم بر مبنای این کتاب بومیسازی کنم و آن نظریه اضطراب و عدمقطعیت بود. تمامی ارتباطات در آستانهای از اضطراب و عدمقطعیت حرکت میکند. در جوامعی که این آستانه بزرگتر و عریضتر است ارتباطات بهتری دارند. اگر اضطراب و عدمقطعیتی از کسی نداشته باشیم با او مرتبط میشویم؛ درجهای که چه در تماس باشیم و چه در تماس نباشیم، ضرری به من نمیرساند و من را هم دعوت میکند. در حوزه خوف و رجا دقیقاً همین کار را میکنیم. اگر خوف از خدای عزوجل نبود و رجا مطلق بود، نه نماز میخواندیم و نه عبادت میکردیم. اگر خوف آنقدر زیاد بود که با هر اطاعتی به جهنم میرفتیم، باز هم اطاعت نمیکردیم. در آستانه خوف و رجاست که انسان حتی با خداوند متعال مرتبط است.»
دکتر بشیری که ترجمه و تنظیم اثر دیگری درباره داعش را در دست دارد میگوید: «در ترجمه این اثر شاهد بودهام که چگونه حرکت فکری زرقاوی آغاز شد مبنی بر اینکه منِ مسلمان چگونه به مسلمان دیگر نگاه کنم و گامبهگام به این نتیجه میرسد که یک دشمن دور دارم و یک دشمن نزدیک. فلسفه تکفیری و کشتار را ایجاد میکند. ما دائم برای خودمان بسیاری از فلسفهها را میبافیم و آرامآرام میگوییم القاعده افغانستان دشمن بعید و دور را دنبال میکند که همان آمریکاست. اما مثلاً در عراق آنکه حاکمیت دارد شیعیان هستند. بنابراین، کسی که حکومت دارد از نظر مذهبی و فقهگرایی با ما در تقابل است پس دشمن ماست. این دشمن چون با آمریکا هم همکاری میکند، بنابراین اولویت با کشتن اوست. اینها لا اله الی الله میگویند، اشهد ان لا اله الی الله و اشهد ان محمداً رسولالله میگویند و مثل عوام سنیهای ما هستند. اینها همین که به بحث ولایت توجه میکنند، به عصمت توجه دارند، آرامآرام به بزرگترین دشمن حیات اجتماعی آنها تبدیل میشوند، شیعیانی که قدرتی ندارند و مردم کوچه و بازارند یا به زیارت میروند و افرادی عادی محسوب میشوند. حتی با منظر دینی هم میتوان به انحراف کشیده شد. قرآن را فقط آنهایی میفهمند که پاک و پاکیزهاند: المطهرون. ناپاکان از همین قرآن هم به انحراف کشیده میشوند. قرآن برای برخی ظلمات و کوری و انحراف درونی همراه دارد. از همین قرآن استفاده میکنند برای زدن دیگران.»
دکتر بشیر در بحث بومیسازی به بحث co-culture (همفرهنگی) اشاره کرد و افزود: «بحث افغانیهای داخل ایران را بررسی و بخشهای بومی آن را دستکم از نظر کاربردی بررسی کردیم. در کلاسها طرح میکنم که در بسیاری از موارد باید مطالعه موردی ایرانی داشته باشیم. شاید در آینده بتوانیم برای هر فصل این کتاب مطالعه موردی ایرانی تنظیم کنیم. داستانها، ضربالمثلها و لطیفهها شاید به نظریه جدید ارتباطی در این حوزه بینجامد. popular culture از مباحث مهم میانفرهنگی و صورتی عملیاتی، نظری و انتزاعی است.»
ایشان از همکاران و محققان در انجام این مهم دعوت به همکاری کردند و افزودند: «با توجه به این رویکرد و گرایش، پایاننامههایی در سطح کارشناسیارشد و دکتری تنظیم شود. همچنین، کتاب در سطح خوبی تدریس شود. دانشگاه امام صادق با اینکه در حوزه مسائل علوم اسلامی، انسانی و اجتماعی دانشگاه برتر کشور است، اهل تبلیغ نیست و فعالیتهای خود را بهخوبی اطلاعرسانی نمیکند. بر مبنای این کتاب، مقاله تولید شود. اطلاعات موردی پژوهشی خوب بنیه اطلاعات و علوم اجتماعی بومی را غنا خواهد بخشید.»
پس از خاتمه سخنرانیها، دکتر عاملی، با اهدای لوح و هدیه از دکتر ساروخانی و دکتر بشیر قدردانی کرد. سپس، سخنرانان و حضار، از جمله استادان و دانشجویان دانشکده مطالعات جهان و دانشگاه امام صادق با حضور در کتابخانه دانشکده مطالعات جهان از اثر رونمایی کردند. ناشر اثر نیز در محل کتابخانه دانشکده مطالعات جهان اثر را با ۳۰ درصد تخفیف در اختیار علاقهمندان قرارداد. همچنین، دکتر ساروخانی و دکتر بشیر دفتر یادبود دانشکده را امضا کردند.
مطالب مشابه
دفعات مشاهده: 1516 بار |
دفعات چاپ: 364 بار |
دفعات ارسال به دیگران: 0 بار |
0 نظر