بخشهای اصلی
پیوندهای سریع
دریافت اطلاعات پایگاه
لطفاً نشاني پست الكترونيك خود را برای دريافت اطلاعات و اخبار پايگاه در كادر زير وارد كنيد.
آمار سایت
- كل کاربران ثبت شده: 3336 کاربر
- کاربران حاضر در وبگاه: 0 کاربر
- ميهمانان در حال بازديد: 5 کاربر
- تمام بازديدها: 5380013 بازدید
- بازديد 24 ساعت قبل: 584 بازدید
به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در دهه مبارک فجر مراسم گرامیداشت در دانشکده مطالعات جهان برگزار شد.
به همین مناسبت در روز دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، با هماهنگی روابط بینالملل دانشکده، و با همکاری مؤسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا، و انجمن ایرانی مطالعات جهان، سه سخنرانی با سه موضوع ایراد شد. اداره نشست را نیز دکتر هادی دولتآبادی، استادیار گروه مطالعات فرانسه، برعهده داشت.
سخنران نخست نشست، دکتر عباس خامهیار، معاون بینالملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، با موضوع «نقش منطقهای جمهوری اسلامی ایران در تحولات معاصر»، به بررسی یکی از چالشهای بزرگ بینالمللی، منطقهای و محلی پرداخت. دکتر خامهیار با اشاره به اینکه در گذشته نگاه ما به نقش منطقهای اجزایی بوده است، نیاز امروز را نگاه کلان و نگاه از بالا خواند که با این نگاه میتوان وضعیت آینده را پیشبینی کرد. دکتر خامهیار سخنان خود را با طرح دو پرسش مطرح کرد: این تحولات چیست و در کجاست، چگونه آغاز شده است و غایت نهایی این تحولات چیست؟ و پرسش دوم نقش ما در ایجاد و رویارویی با این تحولات چیست؟
دکتر خامهیار ادامه سخنان خود را بر سه نکته متمرکز ساخت.
نکته نخست، ضمن تأکید بر اینکه نگاه باید کلان باشد، به بررسی وقایع ۲۰۱۱ و بیداری اسلامی یا بهار عربی پرداخت که مورد حمایت جمهوری اسلامی و مورد حمایت سریع، شفاف و با قدرت رهبری انقلاب بود. همچنین، دلایل شکلگیری شیعههراسی و ایرانهراسی و دلایل فراموششدن فلسطین با توجیهی فقهی و مذهبی را مطرح کرد که قدسالاقداس اهل سنت و ملتهای عرب است و مقوله دشمن دور و دشمن نزدیک مطرح میشود. وی ورود بیش از هشتاد کشور و هشتصدهزار نفر به منطقه را جنایتی بشری خواند که به همکیشان و هممذهبیان در سوریه، لیبی، سودان، الجزایر و عراق وارد آمده است. همچنین، به جنبش اخوانالمسلمین اشاره کرد که بزرگترین جریان سیاسی معتدل محسوب میشد، و در مصر به دو بخش تقسیم میشود و میدان التحریر و میدان الرابعه جامعه را دو پاره میکند. از طرفی، ترکیه که همپیمان آمریکا و عضو ناتو و رفیق اسرائیل است، مورد حمله قرارمیگیرد و کودتایی نافرجام در آن شکل میگیرد.
نکته دوم مطرح که سرآغاز بسیاری از تحولات محسوب میشود، توافقنامه سرّی سایکسپیکو در سال ۱۹۱۶ است که بین دو قدرت بزرگ غربی فرانسه و انگلیس به امضا درآمد و سرزمین عثمانی بهعنوان سرزمین وسیع و فراگیر اسلامی و خلافت عثمانی را با آن عظمت فروپاشید و کشورهای عرب نیز تجزیه و تقسیم شد (تقسیم شامات به اردن، فلسطین، سوریه و لبنان).
رشته تحصیلی در حوزه روابط بینالملل، حضور میدانی و تحقیقات پژوهشی دکتر خامهیار از جمله مواردی بود که در بحث سایکسپیکو مورد مداقه قرارگرفت. توافقنامه سایکسپیکو را دو دیپلمات عربشناس، منطقهشناس و شرقشناس، مارک سایکس انگلیسی و فرانسوا ژورژ پیکوی فرانسوی با موافقت امپراتوری تزاری و باجی که تزار از این دو دیپلمات در آسیای صغیر بابت حقالسکوت گرفت، منطقه را تقسیم کردند. در آن زمان آمریکاییان نقشی نداشتند و از بهرههای این توافقنامه بازماندند و بهمحض برملاشدن به سهمخواهی پرداختند. این توافقنامه سرّی پس از انقلاب حزب کمونیست در شوروی افشا شد. بهموجب این توافقنامه منطقه الهلال الخصیب، یعنی مشرق عربی، بین دو کشور فرانسه و انگلیس تقسیم شد و غرب آسیا و در اصطلاح امروز خاورمیانه تحت نفوذ غربیها قرارگرفت. نکته مهم در این توافقنامه که طرح انگلیسیها بود، مسکوتگذاردن مسئله فلسطین تا سال ۱۹۱۷ بود. در این سال، یعنی یک سال پس از توافقنامه سایکسپیکو، در بیانیه بالفور که یکی از ننگینترین توافقها و روز نکبت در ادبیات عرب ثبت شده است تصمیمی اتخاذ شد که قوم یهود صاحب سرزمینی شوند. در آن زمان یهودیان تنها ۱۱ درصد از جمعیت فلسطین را داشتند. در اصل این نخستین تجزیه جهان اسلام توسط غربیان بود.
در تحلیل تاریخ توسط جهان اهل سنت در همه جا و در جهان عرب و در میان تمامی روشنفکران سکولار، مذهبی و ناسیونالیست اتفاق نظر وجود دارد که منفورترین رویداد و زشتترین اتفاق توافقنامه سایکسپیکوست. ناسیونالیستها آن را فروپاشی وحدت جهان عرب میبینند و اهل سنت فروپاشی خلافت عثمانی.
پیش از سایکسپیکو، در نشست بازل در ۲۹ اوت ۱۸۹۷ زعمای صهیونیست بهدنبال وطن میگشتند و کشورهای مختلف در اروپا و آفریقا مطرح بود و غربیان بهدلیل اذیت و آزاری که یهودیان داشتند، تصمیم داشتند که آنان را دور کنند و به خاورمیانه بکشانند که خاکریزی نیز برایشان محسوب شود. توافقنامه سایکسپیکو اجراییکردن برنامههایی بود که در نشست بازل مطرح شده بود: «دولت اعلیحضرت نسبت به تأسیس وطنی ملی برای قوم یهود در فلسطین نظر مساعد دارد و بیشترین تلاش خود را بر تسهیل دستیابی به این هدف به کار خواهد گرفت.» این جنگ نژادپرستی آپارتاید یهودیان در فلسطین با تمام وجود بهدنبال نسلکشی بوده است. صدها روستا در وضعیتی بدتر از دیر یاسین در فلسطین مواجهه بودند که دوربین اتفاقی ثبت وقایع یاسین یکی از آن هزاران جنایت است. دکتر خامهیار در اینباره به کتاب جنگ نژادپرستی اشاره کرد که نویسنده آن یهودیای غیرصهیونیست است. تمام این وقایع تحت عنوان «از نیل تا فرات» دنبال شده است که هر دو رودخانه صاحب پرچم جعلی اسرائیل است. این شعار راهبردی و تمامی اقدامات انجامشده تا به امروز طی این صد سال گامبهگام قابلتحلیل است.
این روند با توجه به اهداف از پیش تعیینشده با شدت تمام ادامه داشت. سه مانع بر سر راه این اهداف پیش آمد. یکی پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ بود. سخنان اسرائیلیها درباره انقلاب ایران مستند است و پیروزی انقلاب ایران را زلزلهای برای اسرائیل و فرارسیدن دوران تاریکی برای اسرائیل عنوان کردهاند.
مانع دوم جبهه مقاومت اسلامی، حزبالله لبنان، است. آخرین جنگ میان اعراب و اسرائیل جنگ شش روزه بود که دکتر خامهیار از آن بهعنوان جنگ واگذاری اراضی یاد کرد. در این جنگ اعراب هم در کرانه غربی، هم در جولان و هم در سینا وارد جنگ شدند و هر آنچه داشتند واگذار کردند. و این نقطه تاریک و مأیوسکنندهای برای همه نسلهای بعد از ۶۷ محسوب میشود. حزبالله لبنان برای نخستینبار این ماشین پیشروی را به عقب راند. در جنگ سهروزه و پس از آن بازپسگرفتن نوار جنوبی لبنان و زمینه مقاومت برای منطقه و کل کشورها مهیا شد.
مانع سوم تحولات با عنوان بیداری اسلامی یا بهار عربی در سال ۲۰۱۱ بود و این تحولات، هم مقاومت اسلامی و هم بیداری اسلامی، مستقیم یا غیرمستقیم، متأثر از ادبیات انقلاب اسلامی ایران بود.
این سه مانع با یک سرمنشأ، مانع توسعهطلبی و زیادهخواهی در برابر سایکسپیکو و در برابر بالفور بوده است و کل معادلات را برهمزد.
در تمامی این تحولات آمریکاییان و غرب به این نتیجه رسیدند که اسلام سیاسی پیروزمند است. لذا، باید با اسلام سیاسی همراهی کرد و از آن با عنوان «سازگاری راهبردی» یاد کردند و معتقدند بزرگترین حزب این اسلام سیاسی و جریان اسلام سیاسی اخوانالمسلمین است. این همراهی در مصر تحقق یافت. ملاقاتهای رایس و کشوری که مبارک پایهگذاری کرد این زمینه همراهی را کاملاً فراهم کرد و اخوانالمسلمین به پارلمان مصر راه یافت. اعتقاد بر این بود که این همراهی به نفع غرب خواهد بود، صرفنظر از اینکه بهدست چه حکومتی باشد. امنیت داخلی آمریکا، بحث انرژی و حفظ امنیت مرزهای اسرائیل سه اصل مهمی بود که آمریکا دنبال میکرد. با تمامی اینها و با تمامی حمایتهای اعراب، آمریکاییان تاب سازگاری نیافتند، چون قابل اطمینان نبودند، امن نبودند، و بهخصوص رژیمهای عربی که احساس میکردند این سرنگونیها در نهایت به خود آنها نیز خواهد رسید. لذا، پاتک مهمی در برابر بیداری اسلامی پدید آمد که عربستان و امارات با حمایتهای مالی، نقش اصلی را داشتند. بزرگترین پاتک در سوریه و پس از آن در عراق بود و شرایط بهگونه دیگری رقم خورد.
آمریکاییان بهدنبال آن بودند که آنچه را در سایکسپیکوی ۱ بهدست نیاوردند کسب کنند. از سرعت حوادث غافلگیر و منفعل شدند، با اینکه حوادث را پیشبینی میکردند. آمریکاییان علاوهبر همراهی با اخوان، با شکست مواجه شدند و با احزاب رسمی و احزاب سکولار در حوزه بیداری اسلامی به نوعی جرزنی روی آوردند و چینشی جدید و وضعیتی جدید را دنبال کردند تا سایکسپیکوی ۲ را شکل دهند. به باور دکتر خامهیار سایکسپیکوی ۲ زاده تحولات اخیر نیست، از زمان پیروزی انقلاب و حتی قبل از آن نیز مطرح بود. افرادی نظیر برنارد لوییس، با عنوان پدر تجزیه جهان اسلام، که یهودیتبار و شرقشناسی بسیار کینهتوز محسوب میشود طرح تجزیه عراق و نقشههای تقسیم منطقهای را مطرح کردند. طرحهای متعددی در پنتاگون ارائه شده است و کشورها را بهشیوههای مختلف تقسیم و نامگذاری کردهاند. این تقسیمبندیها هم بر اساس جغرافیاست و هم بر اساس مذهب و هم بر اساس قومیت. نسخههای متعددی ایجاد کردهاند و پس از آن کسینجر بر سر این مسئله نشستهای سالانه در اسرائیل در مورد منطقه شرق داشت. در تمامی این موارد عامل ایران و ایران و تمدن ایران هدف اساسی بوده است.
برنارد لوییس در موشهدایان در دانشگاه تلاویو در ۱۸ ژانویه ۱۹۹۹ نقش ایران در تاریخ و تأثیر آن در تمدن جهان را طی سخنرانیای با همین عنوان مطرح کرد و میگوید: «در دوهزار سال گذشته هیچ کشور مشاع یا نیروی خارجی نتوانسته است بر زبان و فرهنگ ایرانی آثار بنیادین برجایگذارد که این یکی از نشانههای فرهنگ برتر است و فرهنگ برتر همواره بر فروتر چیره یافته است.» سپس نتیجه میگیرد: «تنها امکان رویارویی با چنین فرهنگی نابودکردن آن است.» و پیشنهاد میکند که ایران را به قطعات قوی گوناگونی بشکنند و میان کشورهای نوپا تقسیم کنند. و در جای دیگری بالکانیزهشدن ایران را توصیه میکند. برنارد لوییس برای تجزیه و تفکیک جهان اسلام و عرب در سال ۱۹۸۰ میگوید: «هنگامی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در جریان بود، برژینسکی وزیر امورخارجه وقت آمریکا گفت مشکل اصلی و مهمی که آمریکا در حال حاضر با آن مواجه است این است که نمیداند چگونه میتواند جنگ دیگری در خلیجفارس بهراه اندازد که در حاشیه و پیرامون جنگ ایران و عراق قرار داشته باشد تا بدین وسیله بتواند قرارداد سایکسپیکو را اصلاح و تعدیل کند.»
در پژوهشی نیز در پنتاگون کشورهای منطقه را نام میبرد و تقسیمبندیهای مختلفی را پیشنهاد میدهد. در تهیه آن دویست استاد دانشگاههای آمریکا نقش داشتهاند.
دکتر خامهیار در نتیجهگیری بحث خود گفت ایجاد سایکسپیکو و بالفوری جدید با توجه به تحولات در حوزه مقاومت و در منطقه پس از ۲۰۰۰ و ۲۰۰۳ و ۲۰۰۶ برای اسرائیل مطرح شد و از مدتها قبل در دست اجراست و در این سایکسپیکوی جدید بازترسیم نقشههای سیاسی جدید در منطقه دنبال میشود. حسن هیکل، هوشمندترین تاریخنگار معاصر، در بیان خاطرات خود در الجزیرهبارها با دریافت میلیونی این مطالب را گفته است. بعدها حرفهای جدیدی زد و معتقد بود که تمام مرزهایی که در نقشه جغرافی ترسیم شدهاند دنبال میشود که جابهجا شوند و مرزها و نقشههای جدیدی ترسیم شود و با نقشههای جغرافیایی فعلی جابهجا شوند. اتفاقاتی که امروز در منطقه دیدهایم و همچنان ادامه دارد سایکسپیکو و بالفور جدید با نشانهگیری به بحث ایران است. در این قضیه جنگ نسل چهارم مطرح است که همان از میان بردن کامل ارتشهای منطقه و نیروهای نظامی بالقوه و تهدیدگر اسرائیل است؛ هر کشوری با نسخه خود. برای مثال، ارتش عراق تا چند سال آینده قدرت نظامی خود را از دست خواهد داد. ارتش سوریه نیز بههمین ترتیب خواهد بود. ارتش مصر بهعنوان قدرتمندترین و توانمندترین نیروی نظامی پشتوانه جهان عرب باید در داخل بین میدان الرابعه و التحریر با مردم در جنگ باشد یا در سینا با نیروهای تکفیری و به این شکل فروبپاشد. ارتش ترکیه نیز به شیوهای دیگر از میان برداشته شود. این بحث پیش از انقلاب و در اوایل انقلاب نیز مطرح بود. در جریان انقلاب به تعبیر حضرت امام، شعارهای شبهای آمریکایی، نخستین شعارشان در داخل کشور انحلال ارتش بود و این هوشیاری و هوشمندی امام بود که نگذاشت محقق شود. تمامی احزاب چپ و سکولار و کمونیسم با تمام وجود بهدنبال انحلال ارتش بودند. پس از سقوط بغداد، تمامی این مسائل را در عراق و پس از انحلال ارتش عراق شاهد بودیم.
نقش جمهوری اسلامی در منطقه این بوده است که ماشین تجزیه با پلاک سایکسپیکوی ۲ را تا اطلاع ثانوی متوقف کرده است. لیبی بهدلیل فاصله زیادی که با ایران داشت فروپاشید. حلب نخستین زنگ به صدا درآمده ماشین تجزیه بود. تجزیه حلب بهمعنای تجزیه سوریه بود. رسیدن تکفیریهای به دروازه بغداد برای تجزیه عراق بود. در عراق مهمترین نقش منطقهای ما در جدایی کردستان عراق بود که بهدنبال ایجاد اسرائیلی در نزدیکی ما در پنجاه سال آینده و ایجاد بحران برای ما بودند. با قدرت تمام عیار جمهوری اسلامی ایران این مسئله هم در عراق و هم در سوریه متوقف شد و توبهکار شدند. در لبنان نیز بهگونهای دیگر متوقف شد. سودان از دست ایران خارج بود و لذا جدا شد.
توسعهطلبی رژیم صهیونیستی با شعار «از نیل تا فرات» نیز متوقف شده است. همانطور که حضرت آقا نیز اشاره داشتند، وقتی جنگی سیاسی، نظامی و امنیتی مطرح میشود، اسرائیلیها دست به دامان مصریها میشوند برای توقف نیروهای فلسطینی.
نکته آخر سخنان دکتر خامهیار به ایجاد مصونیت برای کشور اختصاص داشت. به باور وی آمریکاییان بهدنبال تغییر رفتار و بهدنبال سرنگونی و تجزیه هم نیستند، بلکه هدف غایی آنان فروپاشی و برهمریختن کل کشور و جنگ نابودکننده کل اقوام و مذاهب کشور است.
سخنران دوم نشست، دکتر فؤاد ایزدی، استادیار گروه مطالعات آمریکای شمالی، با عنوان «انقلاب و ایدئولوژی» بود.
دکتر ایزدی وقوع انقلاب در جامعه را پدیدهای خواند که ممکن است گروهی ناراضی هم داشته باشد. وی از جمله دلایل این نارضایتی را پیشینه، نوع جهانبینی، زمینه خانوادگی، حوزه مورد مطالعه و دغدغه افراد برشمرد و انقلاب را موضوعی برگرفته از ایدئولوژی (جهانبینی) خواند. از جمله دلایل افراد ناراضی از انقلاب ممکن است این مسئله باشد که این انقلاب بسیار ایدئولوژیک بود و سیاست خارجه جمهوری اسلامی را ایدئولوژیزده میخوانند. این استاد گروه مطالعات آمریکای شمالی به تعریف واژه ایدئولوژی از منابع مختلف پرداخت. نخست به دیکشنری آکسفورد اشاره کرد (ایده و ایدهآلها، بهخصوص آنچه ریشه و پایه نظریههای سیاسی و اقتصادی و سیاستگزاری است). تعریف دیگری از وبستر دیکشنری بیان کرد (شاخصهای فکری افراد، گروههای یا فرهنگها). تعریف کمبریج دیکشنری را نیز مطرح کرد. با توجه به تعاریف که بسیار نیز به هم شبیه است، پذیریش این مسئله که افراد ایدئولوژی نداشته باشند دشوار مینماید. و ایدئولوژی را مانند تفکر دانست که افراد نمیتوانند فاقد آن باشند.
به بیان این استاد، کارهای پژوهشی در حوزه ایدئولوژی افزایش یافته است، از جمله در حوزه سیاست. وی شش نوع کاربرد ایدئولوژی را نام برد که این استفادههای ششگانه در دیکشنریهای نامبرده نیز قید شده است که همان نظام باوری افرادی است.
دکتر ایزدی ایدئولوژی را در پیروزی انقلاب اسلامی مؤثر عنوان کرد چرا که افراد تأثیرگذار و حاضر در جریان انقلاب متأثر از ایدئولوژی اسلامی بودند و افراد مشهور انقلاب را ایدئولوگ خطاب میکردند، از جمله مرحوم شریعتی، شهید بهشتی و شهید صدر. وی به کتابی اشاره کرد که در اوایل انقلاب حزب جمهوری اسلامی منتشر کرد با عنوان مواضع امام. همچنین، قانون اساسی را متأثر از همین نگاه خواند، همانطور که در همه کشورها قانون اساسی متأثر از نوعی فکر افراد آن جامعه است. و به دانشجویان مطالعات جهان مرور قانون اساسی کشور مورد مطالعه خود را یادآور شد که برخاسته از جهانبینی آن کشور است.
دکتر ایزدی با ذکر این مقدمه چنین نتیجه گرفت که اگر کسی بر ایدئولوژی موجود در جمهوری اسلامی نقد داشت، نقد وی را باید شنید. اما اگر کسی نقد بر ایدئولوژی داشته باشد، وی را نباید جدی گرفت، چرا که هم در عالم سیاست و هم در عالم فرهنگ، و هم در عوالم دیگر نمیتوان ایدئولوژی نداشت. حتی در حوزه پژوهش ایدئولوژی در گام نخست خود را در عنوان و موضوع نشان میدهد.
دکتر ایزدی به جریانی اشاره کرد که در سالهای اخیر بهدنبال ایدئولوژیزدایی است. وی به نقل از ترامپ گفت، زمانی که به ریاستجمهوری رسید، سؤال مطرح در کاخ سفید این بود که ایران چه زمانی کل خاورمیانه را خواهد گرفت. دکتر ایزدی از فضاحت اقدامات ترامپ در حوزه سیاست خارجی و داخلی به نفع ایران یاد کرد. وی به کتاب ایلان برمن، از افراد تأثیرگذار بر ترامپ، اشاره کرد با عنوان Tehran Rising: Iran’s Challenge to the United States و از راهکار دوم او یاد کرد مبنی بر اینکه درصدی از جامعه ایران مسلماناند و لذا احساس نزدیکی با جمهوری اسلامی دارند. دلیل باقیماندن جمهوری اسلامی بعد از چهل سال نیز وابسته به همین گروه است. بنابراین، به مردم ایران باید القا کرد که مسلمان باشید، اما ایدئولوژیک نباشید.
دکتر ایزدی تفکیک میان اسلام و ایدئولوژی را ناممکن خواند. گروهی دانسته و گروهی نادانسته در این مسیر قرارگرفتهاند و وضعیت فعلی را شکل دادهاند. وی اینگونه سخنان را فاقد اساس علمی خواند و صرفنظر از نگاه جمهوری اسلامی، ایدئولوژیزدایی را بهنفع کشور ندانست. به باور دکتر ایزدی، با توجه به شرایط ایران و نفتخیز بودن آن و گروهی که قصد تصاحب آن را دارند، جامعه ایران باید ایدئولوژیک بماند، حتی اگر آن ایدئولوژی اسلامی نباشد. لذا، هر چه جوانان کشور ایدئولوژیکتر شوند و آگاهی بیشتری از شرایط دنیا کسب کنند، به نفع ایران خواهد بود. طرف مقابل در زمانی شرایط ایدهآل مییابد که نگاه ایدئولوژیک در میان مردم و جوانان ایران تضعیف شود یا گرایش به سمت ایدئولوژی مخالف سوق یابد که در این صورت به فروپاشی کشور خواهد انجامید، زیرا کشور بیدفاع خواهد شد. هر دفاعی به ایدئولوژی نیازمند است. در سقوط موصل در عراق جادهای که از عراق جدا میشد مملو از یونیفرم سربازان عراقی بود، زیرا تحت تعالیم ارتش آمریکا سربازی را شغل انتخاب کرده بودند، نه بهمنزله دفاع و تا مرز کشتهشدن. لذا، زمانی که احساس خطر کردند، با آنکه نیروهای داعشی بسیار کمتر بودند، پا به فرار گذاشتند. آمریکاییان متمایل به ایدئولوژیزداییاند؛ اگر نتوانند ایدئولوژی خود را به مخاطب القاکنند، وی را ایدئولوژیزده میکنند. موصل را حشدالشعبی و نیروهای وابسته به آن بازپسگرفتند که بهشدت ایدئولوژیک بودند. لذا، آمریکا در بحث سلطه در هر کشوری بهدنبال افراد ایدئولوژیزده است.
دکتر زهره نصرت خوارزمی، استادیار گروه مطالعات آمریکای شمالی، با عنوان «انقلاب اسلامی و عاملیت فرهنگی-اجتماعی زنان» سومین و آخرین سخنران این نشست بود.
دکتر خوارزمی نگاه به زن در ایران را به دو گونه مطرح کرد، یکی در قیاس با سایر زنان در دنیا که در این قیاس زن ایرانی در مقیاس چیدهشده غربیان سنجیده میشود و مبنای عدد و رقمی دارد و کمّی است. نکته مثبت این نوع سنجش آن است که اگر چیزی ارزش کمّی نداشته باشد، کشورها برای توسعه حوزه زنان تلاشی از خود در آن حوزه نشان نمیدهند. از طرفی، بر کمّیبودن این ایراد وارد است که از یکجایی به بعد نمیتوان کیفیت زندگی زن را دید و سنجید. این امر ممکن است موارد بسیاری را در زندگی زن تغییر دهد که با گذشت زمان حتی قابلبازگشت نباشد.
وی سخنان خود را با اعداد و ارقام ادامه داد با این توضیح که قصد تقلیل فعالیتهای صورتگرفته در حوزه زنان را در بعد از انقلاب ندارد و آمار مطرحشده برگرفته از سایتهای رسمی دولتی است. برای مثال، در بحث آموزش که پایه توسعه سنجیده میشود، ۵۳ درصد زنان پیش از انقلاب باسواد بودند که این رقم در پس از پیروزی انقلاب به ۸/۹۵ درصد رسیده است. بازماندگی از تحصیل که بهلحاظ فرهنگی مانع ادامه تحصیل دختران بود، در پیش از انقلاب ۳۹ درصد و امروز ۳ درصد است. در حوزه بهداشت، امید به زندگی که خود مجموعهای از فاکتورهای آموزشی، بهداشتی و توسعه زندگی را شامل میشود، در قبل از انقلاب ۵۶ سال و امروز بیش از ۷۵ سال است. یا آمار مرگ زنان در اثر زایمان در هر ۱۰۰هزار زایمان در سال ۶۶، ۹۶ زن بوده که امروز به ۱۸ زن رسیده است. این آمار نشان میدهد که با وجود فشارهای اقتصادی و اجتماعی فراوانی که بر جامعه وارد آمده است، وضعیت زنان ما وضعیت خوبی است.
دکتر خوارزمی افزود، این مطالب، صرفنظر از خود درصدها، نشان میدهد که نگاه به زن تغییر کرده است. از میان ۸۰هزار عضو هیئت علمی در دانشگاههای سراسر کشور، زنان ۲۰هزار نفر هستند که جا برای فعالیت زنان هنوز بسیار خالی است. از طرفی، با توجه به آمارهای بینالمللی و سنجش وضعیت زنان در سطح بینالمللی، در عرصههای اقتصادی مشارکت زنان در سال ۵۵، ۱۳ درصد بوده که آمار امروز ۲/۱۳ درصد را نشان میدهد. وی با انتقاد از این نگاه جامعه که زنان در حال اشغال مشاغل مرداناند، تنها ۱۶ درصد مشاغل جامعه را متعلق به زنان عنوان کرد.
این ارقام با توجه به فاکتورهای مختلف متفاوت است. شاغلبودن زنان در بیرون از خانه شاید مزیت بزرگی نباشد. بسیاری از زنان در داخل خانه ممکن است تولید محصول و تولید اقتصادی داشته باشند و در این ارقام دیده نشده است.
نکته دیگر به مشارکت سیاسی زنان بازمیگردد. در ارقام بینالمللی برای سنجش این امر به تعداد نمایندگان زن در مجلس یا شورای شهر و مواردی از این دست استناد میشود. تعداد نمایندگان زن مجلس در سال ۵۵، ۳/۱ درصد بوده که امروز به ۶ درصد رسیده است. این در حالی است که نقش زنان و مشارکت آنان را در وقوع انقلاب اسلامی نمیتوان نادیده گرفت؛ هم نقشی که خود داشتند و هم نقشی تربیتی و بینشی آنان در خانواده. مشارکت زنان در شورای شهرها در سال ۹۷، به ۴۰۲۷ نفر زن رسیده است. نکته جالب اینجاست که توسعه به توانمندیهای زنان آنقدر پیشرفت داشته است که مشارکت زنان در شوراهای شهر در استانهای دورافتادهتر که بهنظر مردسالارانهتر به نظر میآید، بیشتر شده است. در ایندکسهای جهانی نگاه پنجاهپنجاه کردن همه چیز است که با این قیاس آمارهای ما مطلب بهنظر نمیرسد. به باور دکتر خوارزمی رسیدن به این نگاه پنجاهپنجاه لزوماً زن خوشبختتری پدید نمیآورد.
از منظری دیگر، چه از دید منتقدان به جمهوری اسلامی و چه از دید مدافعان آن، با وقوع انقلاب اسلامی شیفت پارادایمی در نگاه به زن بهوقوع پیوسته است که در نگاه منتقدان بیش از مدافعان انقلاب نمود دارد. به باور دکتر خوارزمی، آگاهی جنیسیتی به زن مسلمان ایرانی افزایش یافته و این صرفنظر از نگاه ایدئولوژیک منتقدان مطرح است.
دوم، موضوع زنان که همواره در درجه دوم اهمیت بوده است، به گفتمانی مهم بدل شده است و به کتاب نجمآبادی با عنوان Feminism in an Islamic Republic اشاره کرد که موضوع جنسیت و سؤال از مسائل زنانه از حالت حاشیه، غیرمشروع بودن و بیاهمیتبودن خارج شده و مرکزیت و اهمیت یافته است.
سوم، انقلابهای دیگر ریشهای در چپ داشتهاند و بیشتر بر محور اقتصادی بوده استوار بودهاند. این در حالی است که انقلاب ایران نشان داد اهمیت امپریالیسم فرهنگی کمتر از موضوعات اقتصادی و سیاسی نیست. و چون بعد فرهنگ پررنگ شده و زن عنصری فرهنگساز است، هویت زن و رویکرد زنان به جامعه در پس از انقلاب افزایش یافته است.
چهارم، زن عاملیت اجتماعی و سیاسی یافته است. این زنان بودند که باید خود تصمیم میگرفتند میان مدرنیسم و سنتگرایی، سبک زندگی خود را چگونه شکل دهند.
پنجم، تغییر در ساختارهای سنتی در داخل جامعه ایران نیز دگرگون شده است که به نقل از زیبا میرحسینی پرداخت. قبل از انقلاب موضوع زن و مسائل مختلف زن در حوزههای علمیه قم چندان مطرح نبود، اما امروز در حوزه علمیه قم پژوهشکده مطالعات زن و خانواده که به جرأت با مرکز مطالعات زنان در دانشگاه تهران که تقریباً هیچ فعالیتی ندارد قابلمقایسه نیست.
زیبا میرحسینی با اشاره به کتاب حجاب دکتر مطهری در سال ۱۹۷۰ افزود، در آن زمان این کتاب از دید حوزه کتاب چندان مهم و خوبی نبوده است، اما امروز اهمیتی جدی دارد و ساختارها و نگاهها تغییر کرده است که این محصول انقلاب است.
دکتر خوارزمی در جمعبندی بحث خود افزود هویت زنان در ایران موضوعی متغیر است و نباید آن را ساکن دید. وی به گفتههای منشیپور در کتاب خود اشاره کرد که زنان در اوایل انقلاب بیشتر این سؤال را داشتند که «من کیستم؟» به مرور زمان و در دهه شصت و با پایان جنگ «وظیفه من چیست؟» برایشان مطرح شده است. در دهه هفتاد و با مباحث روشنفکری دینی و فقه پویا و طرح خوانشهای جدید این سؤال تغییر کرد و بسیاری از زنان نسل جدید به این میاندیشند که «حقوق من چیست؟» حقوقمحور شدن دیدگاهها چالشها و مسائل خود را بهدنبال دارد، زیرا که این مهم میشود که چه کسی حقوق زنان را تعریف میکند و چه کسی واژه تبعیض را تعریف میکند و چگونه تعریف میکند که بسیار سرنوشتساز است. در نهایت آنچه برای ما اهمیت دارد، صرفنظر از اعداد و ارقام ارائه شده، این است که دختران و زنانی که در جمهوری اسلامی زندگی میکنند چقدر نسبت به شهروندی خود در این جامعه احساس غرور میکنند و از این هویت دفاع میکنند. و تمامی اینها بستگی به منبعی دارد که حقوق زنان امروز را تعریف میکند.
به باور دکتر خوارزمی، امروز ما در برابر جنگی فرهنگی قرارگرفتهایم، زیرا بهصورت پیشفرض برای برداشتن محدودیتها از زن و دستیابی زن به حقوق خود، همواره پیشفرض این بوده است که باید حکومت و دولت از هم جدا شود. جمهوری اسلامی این معادله پیشفرض جهانی را برهمزده است: حکومتی وجود دارد که اسلامی هم هست.
در پایان این نشست با حضور سخنرانان، دانشجویان و کارکنان و اساتید دانشکده، کیک گرامیداشت چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی برش خورد و میان حاضران توزیع گردید.