بخشهای اصلی
پیوندهای سریع
دریافت اطلاعات پایگاه
لطفاً نشاني پست الكترونيك خود را برای دريافت اطلاعات و اخبار پايگاه در كادر زير وارد كنيد.
آمار سایت
- كل کاربران ثبت شده: 3336 کاربر
- کاربران حاضر در وبگاه: 0 کاربر
- ميهمانان در حال بازديد: 17 کاربر
- تمام بازديدها: 5379840 بازدید
- بازديد 24 ساعت قبل: 472 بازدید
به مناسبت ۱۳ آبان، «نشست تخصصی نگاه انتقادی به مسائل روز آمریکا» بههمت گروه مطالعات آمریکای دانشکده مطالعات جهان و با همکاری انجمن ایرانی مطالعات جهان و مؤسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا در روز دوشنبه ۱۳ آبان در تالار حنانه دانشکده مطالعات جهان برگزار شد.
در این نشست در دو محور سیاست داخلی، و روابط بینالمللی و سیاست خارجی مسائل روز آمریکا تبیین شد. در بخش نخست این نشست (سیاست داخلی) با سخنرانی دکتر الهام کدخدایی، دکتر زهره خوارزمی، و دکتر حسن حسینی، دکتر زینب قاسمیطاری، استادیار گروه مطالعات آمریکای دانشکده مطالعات جهان، اداره نشست را بر عهده داشت. اداره بخش دوم نشست (روابط بینالمللی و سیاست خارجی) نیز با سخنرانی دکتر جهانگیر کرمی، دکتر رضا دهقانی، دکتر حامد وفایی، و دکتر جواد شعرباف بر عهده دکتر امیربهرام عرباحمدی، مشاور بینالملل دانشکده و مدیرگروه مطالعات آفریقا بود.
دکتر حسن حسینی، استادیار گروه مطالعات آمریکای شمالی، با عنوان «قرارداد اجتماعی و تغییر مقاومت و مقاومت تغییر» نخستین سخنران نشست تخصصی نگاه انتقادی به مسائل روز آمریکا بود. دکتر حسینی سایت مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی آمریکا را به آدرس CSIS.org چارچوب تحلیلی بحث خود خواند و افزود: «این مرکز پروژه سیاست داخلی، سیاست خارجی و سیاست بینالملل آمریکا را با عنوان پروژه عرصه خاکستری (Gray Zoom Project) دنبال میکند. آنچه امروز در سیاست داخلی و خارجی و عرصه بینالملل آمریکا با آن مواجهیم در آینده در چارچوب این پروژه خواهد بود. این پروژه بدین معناست که ما در عصری زندگی میکنیم که نه جنگ جنگ است و نه صلح صلح؛ نه سفید سفید است و نه سیاه سیاه؛ در حال پشتسرگذاردن دورانی خاکستری هستیم. این پروژه میان دیپلماسی و جنگ تفکیک قائل میشود و به وجود عرصهای باور دارد که نظام بینالملل معاصر و بهطریق اولی خود ایالات متحده آمریکا در آن فعال است. این پروژه بدین معناست که از مجموعهای از ابزارها و روشها استفاده میشود؛ از جمله تحریمهای اقتصادی، جنگهای روانی، گروههایی که مستقیماً وابسته به یک کشور نیستند ولی در جهت منافع آن کشور فعالیت دارند.»
دکتر حسینی به گزاره «قرارداد اجتماعی» (social contract) اشاره کرد که ترکیبی است از روابط میان اعضای یک جامعه با نهاد دولت و افزود: «ما اکنون در دوران انتقال بهسرمیبریم. در این دوران خاکستری، قرارداد اجتماعی معنایی خاص دارد که بعد از انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا قدم به آن گذاشتهایم. رابطه گروههای اجتماعی در درون سرزمین جغرافیایی و محیطی سیاسی یک بخش از قرارداد اجتماعی است و رابطه آن مجموعه و با نهاد حکومت بخشی دیگر از آن را تشکیل میدهد.»
بخش دیگر سخنان این استاد گروه مطالعات آمریکا، تغییر مقاومت و مقاومت تغییر بود. موضوع استیضاح رئیسجمهور آمریکا بهلحاظ سیاسی، اجتماعی، هویتی یا تبلیغاتی در درون جامعه آمریکا و بهتبع آن در نظام بینالملل سبب بروز ظرفیتهایی شده است که برای پژوهشگران مطالعات آمریکا و حوزه غرب، همچنین، در حوزههای رشتهای مانند علوم اجتماعی، علوم سیاسی و روابط بینالملل در کشورهای دیگر کاربرد دارد. در درون نظام سیاسی آمریکا افرادی در تلاشاند که ترامپ را استیضاح کنند خود را بخشی از قاعدهای با نام نهضت مقاومت (resistance) معرفی میکنند. با شکلگیری این نهضت، در حال ورود به عرصه جدیدی از مطالعات تمدنی آمریکاییم که در ذیل آن علوم انسانی، علوم اجتماعی، فرهنگ، سیاست و اقتصاد تعریفپذیر است. به گفته وی در این دوران گذار باید منظر رویدادها و جنبشهای اجتماعی مختلفی بود که ابزارهای نوین فناوری در آن نقش بارزی دارد و انتخابات سال آینده آمریکا یکی از گزارههای آن است. خاتمهبخش سخنان دکتر حسینی توصیه وی به خواندن متن سخنرانی مارک زاکربرگ در دانشگاه جورجتاون درباره فیسبوک و واتزآپ بود که با عنوان گزارههای پنجم در حوزه علوم انسانی در خور مطالعه است.
دکتر زهره خوارزمی، استادیار گروه مطالعات آمریکای شمالی، با عنوان «جنبش مقاومت سیاسی- اجتماعی زنان» دومین سخنران نشست تخصصی نگاه انتقادی به مسائل روز آمریکا بود. به گفته وی سوءاستفاده از قدرت اتهامی است که همواره از جنبههای مختلف متوجه ترامپ بوده است. دکتر خوارزمی به کتاب All the President’s Women در اکتبر ۲۰۱۹ و نوشته دو زن خبرنگار اشاره کرد که در آن به ۲۳ مورد از رفتارهای جنسی خارج از قاعده ترامپ اشاره شده و در این اثر ۴۳ مورد دیگر نیز بدان افزوده شده است و افزود: «به نقل از روزنامه تایمز این سوءاستفاده از قدرت که در استیضاح ترامپ مطرح است نخست در قالب روابط انسانی با زنان و بعد در رفتار او با کشور تسریپذیر است.» مسئله زنان برای ترامپ، چه در انتخابات پیشین و چه در انتخابات پیش رو، مسئلهای جدی است. بیشتر جامعه زنان آمریکا موافق با استیضاح و خلع ترامپاند و جالب آن است که آن بخش از زنان سفیدپوست و جمهوریخواه آمریکا و از طرفداران ترامپ نیز معترفاند که حمایت از ترامپ بهعنوان یک زن کار دشواری است. در انتخابات پیشین نیز ۵۳ درصد از زنان سفیدپوست آمریکا به ترامپ، و ۹۴ درصد از زنان سیاهپوست و ۶۸ درصد از اسپانیاییتبارها به کلینتون رأی داده بودند. زنان تحصیل کرده بیشتر به رقبای ترامپ تمایل دارند.
دکتر خوارزمی به «امی کرمر» و از اعضای حزب جمهوریخواه اشاره کرد که در حمایت از ترامپ با استهزای اجتماعی مواجه شد.
به گفته وی خودآگاهی از مقاومت در جامعه آمریکا شکل گرفته و خودآگاهاند که در بازه زمانیای بهسر میبرند که نقطه عطفی برای جنبش زنان آمریکاست و از ۱۹۶۰ تاکنون به پختگیهایی دستیافتهاند.
ادامهبخش این استاد گروه مطالعات آمریکا چهار چالش اصلی جنبش زنان آمریکا بود: پایاندادن به ذهنیت پدرسالارانه، چگونگی شکلدادن به این جنبش و شکستن مرزهای شکاف و رسیدن به حرکتهای تودهای (mass movement) و داشتن رهبری و راهبرد، برقراری ائتلاف خواهرانه، اجماع شخصی و راهی که زنان برای رئیسجمهورشدن در پیش دارند. وی در بیان این چهار چالش نیمنگاهی به کتاب Nasty Women داشت.
همچنین، به «نانسی پلوسی» اشاره کرد که با همحزبیهای دموکرات خود به دلایل زیر در تقابل است: بهرخ کشیدن قدرت، و تلاش رنگینپوستها در کشیدن دموکراتها به سمت چپگرایی و تلاش پلوسی در نگهداشتن دموکراتها در مرکز.
دکتر الهام کدخدایی، استادیار گروه مطالعات غرب آسیا و شمال آفریقا، با عنوان «استیضاح ترامپ و روابط قوه مقننه و مجریه در آمریکا» آخرین سخنران بخش نخست نشست تخصصی نگاه انتقادی به مسائل روز آمریکا بود.
دکتر کدخدایی استیضاح ترامپ و روابط میان قوه مقننه و مجریه را زاده بحران در قانون اساسی این کشور و بحران هویتی و اجتماعی در جامعه آمریکا دانست و به کتابهای مختلفی اشاره کرد که هنوز ترامپ استیضاح نشده و پیش از وقایع اوکراین، درباره استیضاح وی با نگاه موافق یا مخالف به رشته تحریر درآمده است.
در رابطه دو قوه، توازن و استقلال قوا، چک و توازن، سبب رقابت همیشگی قوای مقننه و مجریه بوده است. افزایش قدرت ریاست جمهوری کار را به سمت امپراتوری ریاست جمهوری پیش برده است. موافقان استیضاح و پیروان نهضت مقاومت بر این باورند که بحث ترامپ و شخصیت و رفتار ترامپ نیست، بلکه نهاد ریاست جمهوری و تأثیر ماندگاری است که ترامپ بر آن خواهد داشت و به نقل از «جری ندلر»، دبیر کمیته بررسی استیضاح ترامپ در مجلس نمایندگان، افزود: «اگر امروز نتوانیم در برابر ترامپ بایستم، هرگز قادر نخواهیم بود در برابر هیچ رئیسجمهوری بایستیم تا پادشاه نشود.» همچنین، به واژههای «دموکراسی» و «جمهوری» در سخنان پلوسی اشاره کرد.
از طرفی مخالفان استیضاح ترامپ نیز بر کلیدواژه «دموکراسی» تکیه دارند و بر این باورند که ترامپ منتخب مردم است و برای آنکه سیاستهای او خوشایند برخی افراد نیست نمیتوان به دموکراسی حمله کرد و وی را استیضاح و کودتا بهپا کرد.
زیر سؤالبردن مشروعیت روند تحقیقات مجلس نمایندگان درباره رئیسجمهور، از چند منظر مطرح است. نخست، مخفیبودن آن بود که با رأیگیری روز پنجشنبه تا حد زیادی برطرف شد. عدمهمکاری کاخ سفید در جمعآوری مدارک و شهود نیز مطرح بود که از نشانههای بحران در قانون اساسی است. در این مورد نیز به رأی دادگاه رجوع شده است که نشان میدهد قوه مجریه و مقننه نتوانستهاند با استفاده از راهکارهای معمول و همیشگی به توافق دستیابند و عمل به رأی دادگاه یا سرباززدن ترامپ از انجام رأی دادگاه باز هم بحران قانون اساسی را در این کشور نشان میدهد.
حزبیشدن یا دوقطبیشدن دیگر جنبهای است که در روند این استیضاح خود را نشان میدهد و متفاوت با دیگر استیضاحها در آمریکا، از جمله استیضاح نیکسون، بوده است. در میان دموکراتها ۸۲ درصد موافق با استیضاح و در میان جمهوریخواهان نیز ۸۲ درصد مخالف استیضاح بودهاند.
دکتر کدخدایی در جمعبندی مباحث خود شکاف در جامعه آمریکا را در حال عمیقترشدن دانست.
نخستین سخنران بخش دوم نشست تخصصی نگاه انتقادی به مسائل روز آمریکا، دکتر جهانگیر کرمی، دانشیار گروه مطالعات روسیه، با عنوان «روسیه و راهبرد مقاومت» بود. وی به کتاب کاگب در تهران اشاره کرد که اسناد جاسوسی شوروی در تهران را در سالهای آغاز انقلاب اسلامی نشان میدهد ولی بهدلیل اجماع دیدگاهها علیه آمریکا در ایران در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ دانشجویان خط امام به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند.
دکتر کرمی گفت از سه قرن پیش تا کنون، شوروی همواره در باشگاه قدرتمندان جهان و در معرض فشار کشورهای غربی قرار داشته است و غرب هیچگاه شوروی و روسیه را عضوی رسمی نپذیرفت. این استاد روسیهشناس ادامه سخنان خود را به پاسخ به سه پرسش اختصاص داد. نخست آنکه مقاومت چه جایگاهی در نظریههای علوم سیاسی دارد؟ به باور وی ریشه این مقاومت را باید در چپگرایان جست. از زمان تلاش مارکس بر تجمیع حاشیهنشینان و پرولتاریای کشورهای اروپایی و تبدیل آنها به نیروهای خلاق در عرصه سیاست و روابط بینالملل، جریانی پاگرفت که هنوز هم با وجود فروپاشی شوروی فعال و پویاست. در نظریههای انتقادی روابط بینالملل نیز همچنان مطرح است و بسیاری از نظریهپردازان به کشورهای جنوب و به کشورهای ضعیفتر و فقیرتر توجه ویژه دارند. دکتر کرمی نمود نظریه مقاومت را در درون پسااستعماری مهم دانست، چرا که در این دوران تمامی مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حول محور قدرتمندان میچرخد و در چارچوب منافع آنهاست. لذا، بحث مقاومت در برابر قدرتمندان شکل گرفت که در نظریههای پسااستعماری نمود مییابد.
وی در پاسخ به چیستی و چگونگی مقاومت روسیه، پیدایش آن را در اوایل قرن ۱۸ دانست. روسیه با آنکه در باشگاه قدرتمندان جهان بود، به دو دلیل مهم نتوانست به شکل رسمی و مشروع در بازی بزرگ جهانی قرارگیرد. نخست آنکه در روسیه هرگز توسعه و نوسازی نمود اجتماعی نیافت و آن گونه بومی نشد که بتواند قدرتی مداوم را شکل دهد. خلأ توسعه در روسیه وجود داشته و همچنان نیز وجود دارد، بدین شکل که همواره از طرف دولتها بوده است و نه از طرف بخش خصوصی و از دل اجتماع. دلیل دوم آنکه باشگاه قدرتمندان جهان از قرن پانزدهم و شانزدهم اختصاص به غرب مسیحی و اروپایی و شرکایی داشته که این هژمونی را پذیرفته باشند و فرهنگ روسیه بهدور از فرهنگ اروپا قرار داشته است. دکتر کرمی به عبارت مشهور گورباچوف در سال ۱۹۸۵ اشاره کرد: «خانه مشترک اروپایی» و برژینیسکی در سال ۱۹۸۸ نیز در پاسخ گفته بود: «از این عبارت باید پرهیز کرد چون روسیه خود یک فرهنگ است.» به گفته وی بنا به دلایل ذکر شده مقاومت در روسیه شکل گرفت که به یاری اندیشههای کمونیستی از ۱۹۱۷ تا ۱۹۹۱ روسیه به یکی از قدرتهای بزرگ جهان بدل شد ولی در نهایت بازی را باخت که شاید دلیل اصلی آن فقدان توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی واقعی آن باشد. دهه ۹۰ میلادی در دوران یلتسین، دهه تسلیم در برابر غرب بود و از آنجا که غرب هرگز حاضر به پذیرش روسیه نشد، در دوران پوتین، این مقاومت در سطح منطقهای، نه بهشکل کمونیستی بلکه به اشکال جدیدی، بازتولید شد. در سطح داخلی مسئله حقوق بشر و NGOها و رسانههای آزاد چندان جدی گرفته نشد چون آن را بستری برای نفوذ غرب شناختند. در سطح منطقهای نیز تلاش داشت اقدامات غرب را در قالب انقلابهای رنگین و گسترش نفوذ راهبردی غرب محدود نگاه دارد. در سطح بینالمللی نیز تلاش کرده از کشورهای دارای راهبرد مستقل در روابط بینالملل حمایت کند.
دکتر کرمی در بخش دیگر سخنان خود در بررسی شباهتها و تفاوتهای راهبرد مقاومت روسیه با جمهوری اسلامی ایران، از جمله تفاوتهای این مقاومت را چنین برشمرد: در روسیه درونسیستمی است و از آن به مقاومت-مشارکت روسیه در نظام غرب تعبیر شده است و در ایران ضدسیستمی است و ساختار نظام بینالملل را ناعادلانه مینگرد. در مواجهه با آمریکا، ایران کاملاً ضدآمریکایی است، در حالی که روسیه با آمریکا در تعامل است و ۲۰ میلیارد دلار مبادلات تجاری دارد. محور اصلی مقاومت ایران در منطقه اسرائیل است، در حالی که روسها روابط خوبی با اسرائیل دارند و در تلاش بودهاند روابط میان ایران و اسرائیل و حتی ایران و عربستان را متعادل نگاه دارند. به گفته دکتر کرمی در سه مورد میان مقاومت روسیه و ایران اشتراک وجود دارد: مقابله با تروریسم، حفظ ثبات و امنیت در منطقه، و مقابله با مداخلات غرب.
به باور این استاد روسیهشناس، این تفاوتها به وزن متفاوت قدرت دو کشور نیز بازمیگردد. ایران قدرتی منطقهای و روسیه قدرتی جهانی است. همچنین، روسیه فاقد ایدئولوژی است و پراگماتیک و عملگرایانه است، در حالی که ایران کاملاً ایدئولوژیک است. ایران مقابله با غرب و آمریکا را امری ذاتی و حیاتی میداند، در حالی که برای روسها امری عادی است.
دکتر رضا دهقانی، دانشیار گروه مطالعات غرب آسیا و شمال آفریقا، با عنوان «ترکیه و سوریه» دیگر سخنران نشست تخصصی نگاه انتقادی به مسائل روز آمریکا بود.
دکتر دهقانی سوریه را مسئله آغاز هزاره سوم خواند که بیش از ۴۶ کشور، مستقیم و غیرمستقیم، در این بحران درگیر شدهاند. وی در بیان عقبه روابط سوریه و ترکیه گفت دو کشور، بعد از حافظ اسد، به ترمیم روابط خود، بهخصوص در زمان بشار اسد، پرداختند که تا وقوع بهار عربی و وقایع و جنبشهای مرتبط با آن ادامه داشت. سیاستهای نخستین ترکیه با بروز بهار عربی در قبال سوریه، به بیان پند و اندرز و رعایت قانون سوق یافت. با ورود نیروهای تکفیری و سلفی، زبان ترکیه با سوریه تند شد و در نهایت از معارضان حمایت کرد. ترکیه در تعقیب سیاست عثمانی در سوریه، تا قبل از ۲۰۱۵ بهدنبال سرنگونی بشار اسد بود. با توجه به شکلگیری گفتمان مقاومت در سوریه، سیاستهای ترکیه در قبال سوریه از ۲۰۱۵ چرخشی جدی یافت و ترکیه نشان داد مقاومت اندیشهای دگم و بدون پشتیانی منطقی و خردگرایانه نیست، بلکه عقبهای واقعگرایانه و عمیق و کاملاً پراگماتیک دارد. دکتر دهقانی دلایل این چرخش ترکیه در قبال سوریه را مقاومت و تحکیم جبهههای مقاومت در سوریه با مشارکت ایران و حزبالله و دیگر گروهها، و ایجاد کریدور کردی از مرزهای ایران تا مرزهای مدیترانه شرقی برای احیای جغرافیای خاورمیانه جدید دانست که با امنیت ترکیه گره میخورد.
به باور این استاد ترکیهشناس، سیاستهای ترامپ تجاریسازی امنیت است و ترکیه با درک آن از حمایت آمریکا برای حفظ امنیت ناامید شد و آن را مغایر با پیمان ناتو دید. حتی در کاریکاتوری در یکی از روزنامههای ترکیه، ترامپ بهصورت بادیگارد ترسیم شده بود که در قبال حفظ امنیت پول دریافت میدارد. لذا، سیاست ترکیه بر تنوعسازی ترتیبات امنیتی تغییر مسیر داد. خرید اس۴۰۰ از روسیه و مذاکرات آستانه با ایران و روسیه از جمله مصادیق این تنوعسازی امنیت در ترکیه بود. با عملیاتهای سپر فرات و شاخه زیتون، و مداخله هماهنگ با روسیه، بخش غربی کریدور کردی را از کار انداخت. و با خروج آمریکا از منطقه، خلأ آن را پرکرد و با عملیات چشمه صلح، مناطقی را تحت حمایت آمریکا بود، در دست گرفت. بخش شرقی این کریدور همچنان برای ترکیه تهدیدزا باقی مانده است.
دکتر دهقانی در ادامه سخنان خود به بیان اهداف ترکیه در این چرخش پرداخت. از منظر اندیشه نوعثمانیسم، با خروج سوریه (شامات) از ترکیه، انقراض عثمانی آغاز شد. از نظر ترکیه مدخل ورود زمینی ترکیه به جهان اسلام، سوریه است، اما وجود کردها در این نوار مرزی مانع رسیدن ترکیه به سوریه، اردن، لبنان و شمال آفریقاست. لذا، ترکیه تلاش کرده است این منطقه را از سکنه خالی کند و با تعلیم آوارگان سوری در کشور خود، از جمله در مدارس امام خطیب و دانشکدههای الهیات، و بازگرداندن آنها به این منطقه سعی در ممانعت از رشد و نفوذ علویان نیز کرده است و قصد دارد در تدوین قانون اساسی سوریه وارد شود. ترکیه ارتش آزاد را به برگ سیاسی برنده خود در زمان مذاکره بدل میسازد. دکتر دهقانی اصطلاح «مهندسی قانون اساسی جدید» را بهکار برد.
به گفته این استاد ترکیهشناس، تقویت جریان اخوانی و الگوسازی از حزب عدالت توسعه در سوریه دیگر اقدامات ترکیه در این چرخش بوده است. اردوغان در سالهای اخیر بهشدت بحث کردستیزی را در رسانهها و محافل اجتماعی تبلیغ کرده است. لذا، بهلحاظ فضای داخلی، زمینه برای چنین اقدامی در ترکیه کاملاً مهیاست. در چنین چشماندازی مسئله سوریه از مدار نظامی به مدار سیاسی و دیپلماسی تغییر جهت داده است و رقابت از عرصه میدانی، بر سر میز مذاکره کشیده شده است.
دکتر حامد وفایی، استادیار دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه تهران، به بررسی چین و آمریکا و تله توسیدید پرداخت. دکتر وفایی برای تشریح تله توسیدید جمله پلوپونزی را بیان داشت: «آنچه جنگ را گریزناپذیر میکند، رشد آتن و هراسی است که در دل اسپارت میانداخت.»
چینیها در سالهای اخیر به تله توسیدید متمرکز شدهاند. در طول تاریخ ۵۰۰ ساله دنیا، ۱۶ بار کشوری در حوزهها مختلف قدرت را بهدست گرفته تا جایی که قدرت مسلط جهان شود و ۱۲ بار به جنگ انجامیده است.
در دهه ۷۰ قرن بیستم، وقتی رقم GDP شوروی سابق به ۵۶ تا ۶۰ درصد ایالات متحده آمریکا رسید، تنش و فشار میان دو کشور، بهشدت افزایش یافت. در دهه ۹۰ قرن بیستم زمانی که GDP ژاپن به ۷۰ درصد ایالات متحده رسید، فشارهای آمریکا بر ژاپن جدیت بیسابقهای را نشان داد. در سال ۲۰۱۷ وقتی GDP چین به ۸۰ درصد آمریکا رسید، رویکرد آمریکا به چین تغییراتی بنیادین یافت.
به باور چینیها، برخورد آمریکاییها در قبال چین دارای استراتژی و نیز تاکتیک است. استراتژی آمریکا در قبال چین کاملاً ثابت است. حتی در شرایط منتفیبودن جنگ، با توجه به رشد چین و تبدیل آن به دومین اقتصاد جهانی، چالش میان آمریکا و چین جدی است. چین، مشابه ایران، همچنان دارای ایدئولوژی است در حالی که آمریکا فاقد آن است. بهلحاظ تاکتیکی، در دوران پیش از ترامپ، چین هژمونی آمریکا را به چالش کشیده بود و آمریکا رویکرد چماق و هویج را با چین پیش میبرد. در دوران پساترامپ، هویج کمرنگ و چماق پررنگتر شده است. گرچه آمریکاییان ترامپ را استراتژیست خوبی نمیشناسند، چهار احتمال تاکتیکی مطرح است: تصمیم ترامپ به گشودن جبهههای جدید در برابر چین، حتی با احتمال درگیری نظامی، جنگ تجاری؛ منحصراً تمرکز بر جنگ تجاری برای ضربهزدن به اقتصاد چین و وادارکردن آن به تسلیم؛ تشدید فشارها برای ترغیب چین به سازش؛ نهایینبودن رویکرد نهایی ترامپ در قبال چین که جنگ تجاری فاز نخست آن است.
به گفته این استاد چینشناس، ابزارهای تقابل چین به قرار زیر خواهد بود: جنگ تجاری، وقایع اخیر هنگکنگ، مسائل دریای چین جنوبی، تحولات ژاپن و کره جنوبی، سیستمهای موشکی آمریکا در کره جنوبی، که چین نیز از ابزار خاورمیانه و مناطق دیگر، ایدههای برونگرای جهانی، کره شمالی، و ورود چین به جهان اسلام، بهخصوص از خاورمیانه بهره جسته است. تا سال ۲۰۱۱-۱۲ چین و آمریکا در مناسبات خود در خاورمیانه به روند همسانی رسیدهاند، این در حالی است که در سال ۲۰۱۰ چین صعودی ناگهانی داشته و در ۲۰۱۷ با کاهش صعود آمریکا، ارتباطات تجاری دوجانبه چین با دیگر کشورها و با عربستان پیشیگرفته است.
دکتر وفایی محورهای دیپلماسی اعلامی چین در برابر ترامپ را چنین برشمرد: سیاست پینگپنگی (رفت و برگشت متناسب با رفتار رقیب)، ایستادگی در جنگهای تجاری، تأکید بر پاسخ قاطع در مواجهه با رویکرد تقابلی واشنگتن، همزمان تأکید بر بازبودن باب گفتگو و مذاکره برای حل مسئله، و همکاری و رویکرد برد-برد با آمریکا.
همچنین، برنامه چین در مواجهه با ترامپ بر صبر راهبردی و پذیرش نقاط ضعف خود در برابر آمریکا و ایستادگی کامل در جنگ تجاری استوار بوده است.
دکتر جواد شعرباف، استادیار گروه مطالعات غرب آسیا و شمال آفریقا، آخرین سخنران نشست تخصصی نگاه انتقادی به مسائل روز آمریکا بود. وی با تأکید بر دو بال هویت ملی ایرانی، در پیش از اسلام، و هویت شیعی، پس از اسلام، بر نقش امام در بیداری جامعه در پذیرش استقلال و آزادی و حرکت به سمت آن سخن گفت. وی خاستگاه منکوبشده تمدنی ایرانی را با پیروزی انقلاب رو به اوجگرفتن خواند. همچنین، وقایع پس از پیروزی انقلاب، از جمله ظهور طالبان، صدام و پس از آن داعش را عامل فشار بر مردم ایران برای دورشدن از شعارهای انقلاب عنوان کرد. وی حوزه امنیت ایران را از دریای سرخ تا اقیانوس هند خواند که در راه حفظ آن بیداری ملی ضروری است. دکتر شعرباف مراکز آموزش زبان فارسی و ایرانشناسی را در حفظ هویت ملی، بیداری ملی و ترویج آن مؤثر دانست.
این نشست با پرسش و پاسخ به کار خود خاتمه داد.